مهمونی بودم خدا به پدرو مادرم عمر طولانی بده سر پا خودشون و همیشه سرحال و سلامت و شاد باشن
جمعها هم میتونه خوب باشه و هم در عین حال بد
با این سن بالای ۳۰ سالم
دنیای آدم بزرگا رو دوست ندارم
خدایا منو درگیر دنیای آدم بزرگا نکن
من درون و روحم لطافت پنج سالگیم رو میخواد حفظ کنه
من پنج سالمه نمیخوام بزرگ بشم
از مهمونی هم انرژی مثبت گرفتم و هم منفی
الان دارم با خودم میجنگم که منفی رو از خودم دور کنم
حال روحیم بیشتر از اینکه خوب باشه بد شد بعد مهمونی
ما دوشب یلدا داشتیم خداروشکر هر دوشب خوب بود
یک شب خونه مادرم و یک شب خونه مادرشوهرم
رقص پسر کوچیکم خیلی بهم چسبید یک سال نیم هست با قاشق برای کیک یلدا رقص چاقو کرد انقدر خنده داربود همه غش میکردن از خنده🤣😂
همه خواهران با بچه هامون خونه من بودن همسرامون هیچ کدوم نبودن همشون ماموریت بودن
خونه بودیم واز دست همسایه زبون نفهممون عاصی شدیم.تا یک شب صدای ضبط و...می اومد.بخدا کم آوردم از دست این همسایه.هر هفته همین بساط داریم با این الکی خوشا.کسی مخالف شادی نیست.ولی تورو خدا مراعات همسایه را هم بکنید.چرا اونقدر سر وصدا می کنید.
یه لشکر ادم ریختیم خونه مادر بزرگ🤕
عموم اومد
خوش گذشت
جای بابام خیلی خالی بود ولی
امسال فوت کرده💔🖤
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز