دوستم بعداز مدتها منو دید اون هفته
هنین ک دید چشاش وایساد روم. گف وای چقدر عوض شدی خوشگل شدی و شروع کرد کفتن که آره تو هم چشمات درشته هم کشیده همم مژه هات بلنده ابروهات خوش حالته خیلی جذابی
نمیدونم دانشگاه میری بهت مشخصه افتاده و خوش میگذره بهت و...
بعد من شنبه شد سرماخوردم این یک هفته نرفتم دانشگاه
الان شدید تر شده و مجبورم فردا هم نرم
و بدترازون انفولانزا به چشمای قشنگمم سرایت کرده و این چشما انگار چشای خودم نیس انگار زنبور گزیده و دور چشام بنفش و کبود شده
قیافم زشت شده
خلاصه زد ترکوند منو بهم