تاپیک قبلی ات رو خوندم
چرا اینجوری می کنی تو؟
نامزد من برام غذا بکشه ازش تشکر می کنم تو چرا زبونت رو گم می کنی دختر مگه فلجم چه حرفی هست که میزنی امشب بشین کنارش میوه برا خودت پوست کندی به اون هم بده
نمیدونم من بلد نیستم حرف بزنم
باید ی جا میدیدم ک یاد بگیرم خب ندیدم
مامان و بابام عین جنگلی هان اصلا بابام تا الان برا مامانم برنج نریخته
اصلا کلا تو ارتباط با نامزدم مشکل دارم شدید کسی هم نیست راهنماییم کنه
به نامزدت پیام بده و بگو دخترخالم گفته کلی حرف دارم که فردا شب که دیدمت میگم
بعدم بگو ولی من میخام فقط پیش تو باشم
ولی برای اینکه اوناهم ناراحت نشن مجبورم باهاش حرف بزنم
بابای منم تاحالا به مامانم برنج نکشیده ما تو یه سفره هم تا حالا غذا نخوریم
اما یه مقدار روی خودت ات کار کن من هر جا بریم اون برای من میوه پوست می کنه منم برای اون وقتی اون بهت ارزش میده تو هم به اون ارزش بده مگه دوسش نداری؟
الان دارم راهنمایی ات می کنم یه سال هم ازت کوچیک ترم من
نامزدم همینجوریه دیشب تا وقت خالی پیدا میکرد بدو بدو میومد بغلم مینشست و حرف میزد
یا اخرین لحظه کیفمو برام جمع کرد و اورد همه خاله هاش گفتن این همون علی ایه ک همه رو مسخره میکرد و بهشون میگفت زن زلیل؟
حالا خودش اینجوری شده اونم خندید چیزی نگفت
ولی من خاک بر سرم هیچی بلد نیستم حتی بلد نیستم دو کلمه عاشقونه حرف بزنم همیشه عصبی و طلبکارم
یه کاری نکن از خودت دورش نکن
چرا اینجوری می کنی تو
من خونه ی مادرشوهرم همیشه کنار نامزدم میشینم بیاد خونه مون هم چایی میبرم براش چون می بینم اونم من رو دوست داره همه چیز برام می خره یه هدیه خرید سرکوفت نزن بهش بگو دستت درد نکنه بغلش کن
عصبیم کردی پیشت بودم میزدمت
