2777
2789
عنوان

دیشب مادر بزرگم زنگ زده میگه غذای فرداشب با تو

| مشاهده متن کامل بحث + 873 بازدید | 48 پست

[QUOTE=365047785] اینبارم بخاطر بقیه که دوستشون دارم درست میکنم ولی واقعا دلم میخواد یه مدت نه ببینمش نه خونشون برم 


قلب مهربونی داری برای همین ازت سواستفاده میکنه،چقدر آدما بد شدن ،لااقل جوری باشه که آدم دلش صاف باشه باهاش ،تبعیض چیز خیلی بدیه،قلب بزرگی داری 

خدایا جوری دستمو بگیر و بلندم کن که همه انگشت به دهن بمونن...(عدو شود سبب خیر ، اگر خدا خواهد)🤌🫡،(۲۹بهمن خبر بارداریمو شنیدم،خدایا ممنونم ازت،تو دلیمو حفظ کن و کمکم کن صحیح و سالم بغلش بگیرم)،از دوستانی که درخواست دوستی میدن معذرت می‌خوام نمیتونم قبول کنم....(خدایااااا شکرررررررت بابت پسر نازی که بهم دادی،خدایا ممنونم ازت ،امام حسین نوکرتم♥️)

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

این خوبه من باردارکه بودم کمردرد داشتم مادرشوهرم زنگ زده بود شوهرم که بیاید فردا بریم کوه تفریح اونم ...

دم شوهرت گرم کاش یکیم بود از من اینجوری دفاع میکرد ۳۰ نفرن من باید امروز برای ۳۰ نفر اشپزی کنم

دم شوهرت گرم کاش یکیم بود از من اینجوری دفاع میکرد ۳۰ نفرن من باید امروز برای ۳۰ نفر اشپزی کنم

نکن بابا زنگ بزن بگو از صبح گردنم درد میکنه نمیتونم تکون بدم 

هرکی گزارشمو بزنه الهی بواسیر بگیره کاربر دائم التعلیقم۰🥴
من بودم میگفتم کادوهارو ب هرکی میدی بده غذاهم درست کنن

خیلی خجالت میکشم زیاد ارتباط نداریم همین یه شب یلدایی یا عید من نمیرم و بیام از طرف من قطع ارتباطه نمیدونم چرا ول کن نیست

حالا دو لقمه غذا چه ارزشی داره که کی بده کی نده

مادر بزرگی که فرق بذاره بین نوه هاش باید اینجوری باش رفتار کرد

وگرنه دو لقمه غذا که چیزی نیست 

حالا که امضای منو خواندی برام یه صلوات بفرست مهربون😊
حالا اینکه مریض نمیشه خوبه که اونوقت زحمت نگهداریشم برای دیگران بودمولی خب غذای مهمونی انتطار بالایی ...

اخه نوه های دیگه ام هستن وقتی میان مهمونی هیچکاری نمیکنن نمیدونم چرا فقط از من توقع داره وقتی دختر داره 

حالا اینکه مریض نمیشه خوبه که اونوقت زحمت نگهداریشم برای دیگران بودمولی خب غذای مهمونی انتطار بالایی ...

مامانم اصلا بهش رو نمیده بخاطر همین به من گیر میده فکر میکنه دختراش هیچکاری نکنن فقط بارشو میندازه رو دوش من

اخه نوه های دیگه ام هستن وقتی میان مهمونی هیچکاری نمیکنن نمیدونم چرا فقط از من توقع داره وقتی دختر د ...

همون دیگه وقتی قبول میکنی توقع ایجاد میشه

باید از یجایی شروع کنی

بنطرم همین امروز بگو نمیتونم

وقتی میگی ینوع درست میکنم یا مثلا بخاطر کسایی ک دوسشون دارم ایندفعه درست میکنم توقع امچنان از شما باقی میمونه

خداجون خودت نگهدار دخترنازم و پسرقشنگم باش❤️❤️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز