باباا شوخی کروه یچیزی زر زده
چرا باور میکنی اخه
ک نوزاد ونگ ونگوی تورو میگیره، اونم پیرزن ک حوصلش واسه دستشویی خودشم نمیکشه😂
بابا شل کن بیخیال
مادرشوهرمنم میگفت همش
بعدش وسواس بود جریت نمیکرد تو بیمارستان یبارم ک شده پوشک بچمو عوض کنه چه برسه ب اینکه بخخاد بزرگشم بکنه😂😂
الانم دومیو باردارم دختره، اولی. پسر بود، مادرشوهرم بشدت بشدت بشدت دختردوس داره، طوری ک اولش از بارداریم ناراحت بود و اخم و تخم ک چرا زود دوباره اوردید، ومنم سگ محلش کردم، اخرش فهمید دختره، میاد اشغالامونو میزاره دم در، میاد کلی خوراکی میده میگ مال ددخترمه، انگار فک کرده یادم رفته تیکه هاشو(ی شهر دیگه نزدیک ماس ماهی دوبار میاد خونه ی اینجاش)
خلاصه یبار گفت، مادرشوهرش(مادرشوهرم، مادرشوهرش زندس هنوز)، گفته خوبه دیگه اینا دوتا بچه پشتهم اوردن، اولیرو بگیر ببر تو بزرگ کن، دومی هم ک نوزاده خود عروست بزرگ کنه!
حالا فک کن، مادرشوهرم شهرشن 2 ساعت فاصله اس میخواسته ببره پسرمو!!!
منم گفتمواه واه، این مادرجان چ شوخیایی میکنن!
کدوم ادم عاقلی بچه هاشو جدامیکنه از خودش، مگ من زاییدم بدم اینو اون بزرگ کنن، من یه لحظه هم نمیتونم بچه هامو از خودم دور کنم، واسه شغلمم اوردم کنار کلاسم مهدشو ک هر رنگ ببینمش پسرمو اونوقت بفرستم بره؟!
از دست این مادرجان
خلاصه مادرشوهرم ماستشو کیسه کرد
خدایی بله میدادم میبردا!!! چون از اب و گل دراومده پسرم و اونجا تو شهرشون، مادرشوهرم تنها تو خونس شوهرش سر کاره از خداشه ببره پسرمو، حداقل 2،3 روز تو هفته
بارها گفته ب پسرم، فسقلیه من، از جیش بگیرنت بزرگ تر شی میبرمت شهر خودمون، همه ادماش شیک و پیک ترن و همه جا میگردنمت، تک و تنها هم میبرمت
هه، عمرا اگ بزارم، من حتی نمیزارم سوار ماشینشون بچمو ببره بدون من!