2777
2789

دیشب خونه مادرشوهرم مهمون داشتیم بعد مهمونمون چایی کمرنگ خواست جاریم یادش رفت بیاره...

بعد خواهرم که جاری منه چایی منو به مهمون داد..

واقعیت من دلخور شدم و رنگم پرید ...اما هیچی نگفتم ..

برگشت پیش مهمون گفت چرا بد نگاه میکنی..یواشکی گفتم زشته خودتون نشون نده .بعدش چایی منو برگردوند و از سینی چای برداشت داد ...

رفتم چای کمرنگ آوردم مهمونم اون چای رو نخورد...

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

همین خواهرت یادش رفت بیاره اولیا جاری دیگه ات؟

نه جاری دیگه ام....قبلا هم این اتفاق افتاده بود که چایی منو به کس دیگه تعارف کنه.. 

اونموقع احساس میکنم منو به حساب نمیاره

یا ساده اس این کارا رو میکنه یا از قصد میخواد ناراحت کنهبیخیال باش بهش فکر نکن

ببین ما آدمی هستیم که الان ۱۰ ساله جاری هستیم کوچکترین اختلافی رو دوسنداشتم مادرشوهرم اینا بفهمن...بعد پیش یه آدم غریبه اینجوری شد...

ببین ما آدمی هستیم که الان ۱۰ ساله جاری هستیم کوچکترین اختلافی رو دوسنداشتم مادرشوهرم اینا بفهمن...ب ...

اونم چی ...یه چایی....! چایی رو که برگردوند و برگشت گفت چرا بد نگاه میکنی یعنی انگار آب جوش ریختن سرم..

ببین ما آدمی هستیم که الان ۱۰ ساله جاری هستیم کوچکترین اختلافی رو دوسنداشتم مادرشوهرم اینا بفهمن...ب ...

مهمونتون کی بود؟

اره راست میگی هر چی باشه ادم دوس نداره خانواده شوهر از اختلافات باخبر بشه

مهمونتون کی بود؟اره راست میگی هر چی باشه ادم دوس نداره خانواده شوهر از اختلافات باخبر بشه

پیش یه آدم غریبه ...برگشت گفت چرا بد نگاه میکنی! میگم الان مهمون پیش خودش فک میکنه دارم سر یه چایی دعوا میکنن...بعدشم منو خراب کرد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز