شوهرم هی من مسخره میکرد مادر شوهرم میگفت این شوخی میکنه نباید ناراحت بشی تو باید بخندی شوهرم خیلی بد مسخره میکرد ها این اسم شوخی میزاشتی روش
میگفت پسر من هر کاری کرد تو هیچی نگو مردا ما همینجوری از سر تا پام ایراد میگرفتن چرا اینجوری لباس میپوشی چرا آرایش نکردی چرا کم غذا میخوری چرا حرف نمیزنی جوری که اگه من به اشتباه میکردم تا چند روز من و شوهرم دعوا داشتیم من از سگ میترسم ولی از نظر اونا من ضعیف و خاک تو سرم نباید از سگ بترسم
کاری کردن که حتی منی که تو آداب معاشرت مشکل نداشتم کل اعتماد به نفسم از دست دادم حتی میخواستم خودکشی کنم رفتم پیش روانشناس تا یکم آروم شدم