سلام وقت بخیر
22 سالمه دخترم یه برادر دارم 16 سالشه همیشه واقعیت رو بهش گفتم و راه حل مناسب بهش پیشنهاد دادم
امروز بهم گفت کمک میخواهم ازت گفتم چیه
گفت مشتری مغازه فلانی رو میشناسی گفتم آره
گفت این 2 سال خورده ای که مشتری مغازه هست بعد از چندین بار که دخترشو دیدم ازش خوشم اومده دیوانش شدم هر دقیقه به فکرشم چطور بهش بگم دوست دارم
بعد از کمی نصیحت واقعا دیدم دیوانش شده بعد دختره خانواده ای شوخ طبعن دختره سنگین نیست خودشو بگیره به نظرتون چه راه حلی بهش بگم