امشب نامزدیم بود انقد گریه کردم حالم بده

وای استارتر یاد خودم افتادم البته بالعکس

وقتی عقد کردم ۲۰ سالم بود

خیلی با پسرخاله هام رفیق بودم 

همشون یکی دوسال از من کوچکترن کلا تو فامیل من سر دسته کل بچه ها بودم 

عقد ک کردم دعوت شدیم باغ همسرم نیومد

اونقدر با پسرخاله هام اب بازی کردیم

بعد ب شوهرم صاف گفتم 

بدونی چقدر ناراحت شد 

منم درکش نمیکردم میگفتم حسوده😅😅

اره منم خوندم نظرم عوض شد ببخشید اسی

دقیقااا

خدایی اون مجلس جای شوخی نبوده. حق داری. ولی  میگذره. منم با این مسائل دوران عقد زهر مارم شد... ولی به مرور همسرم حساسیت های منو شناخت و رعایت کرد. منم بیشتر شناختمش و اعتماد کردم

دختر خالش ک میگی ازدواج کرده حرف چنان بدی یا شوخی انچنانی هم ک نبوده شاید باهم راحتن یا هم سن و سالن ازاینا ک باهم بزرگ شدن ما هم داریم توفامیل ک هم سن و سالیم باهم درهمین حد راحتیم اما این نشونه هیچی نیس😅 فقط باهم بزرگ شدیم حتی انچنان صمیمی هم نیستیم شاید سالی چندبارهمو میبینیم ولی باهم خوبیم

چقد حساسی عزیزم 

جاااان؟

من فکر میکردم من حسودم تو که بدتری چندسالته

😐  خب مگ این بده

عزیزم اگه هر ماه این علایم روحی با توجه به پریودت روزای مشخصی برات تکرار میشه و روند عادی زندگیتو به هم ریخته ، نشون میده احتمالا PMS یا PMDD هست 

در اسرع وقت برو پزشک زنان و مشکلت رو مطرح کن

اگه پزشک زنان نتونه مشکل رو هندل کنه بعدا باید به روانپزک مراجعه کنی 

مشکل سختی نیست خیلی خانم ها این مشکلو دارن ولی اگه بخوای حلش نکنی و به این رفتارت با اطرافیان ادامه بدی ، زود رنجی و حساسیتت ممکنه باعث بشه به نظرشون ادم قابل اعتمادی نیای و ازت فاصله بگیرن

اه اه چقدر لوسی.اینجکری پیش بری هم خودتو داغون میکنی هم فاتحه زندگیتو میخونی.

مردا کلا نمیفهمن 

من درکت میکنم 

من عقدم روز دوم پریودم بود، یه دختر خاله مطلقعه پررو و چشم سفید داره شوهرم، خودشو چسسسبونده بود به شوهرم هی شوخی چرت و پرت میکرد شوهرمم هی می‌خندید...

من انننننقدر ناراحت شدم که فکر کردم اشتباه انتخاب کردم و خیییییییلی غصه خوردم...

ولی بعدش هم اون کرمش خوابید، هم شوهرمو توجیه کردم، هم خودم عقلم اومد سر جاش...

تا بالغ نشدین ازدواج نکنید

تا بالغ نشدین ازدواج نکنید

تا بالغ نشدین ازدواج نکنید

تا بالغ نشدین ازدواج نکنید

نکنید 

نکنید 

نکنید 

اگه تاپیک خالی بندی نیست همینجا بهت قول شرف میدم ۶ ماه دیگه نامزدت چنان ازت متنفر میشه که احتمالا میره مهریه تو جور کنه تا دیگه تو رو نبینه چون من دو سال یه نامزد عین تو داشتم و بهش آلرژی پیدا کرده بودم ازش نفرت داشتم و بهم زدم یکسال خودشو تیکه تیکه کرد برگردم بهش ولی چنان ازش نفرت پیدا کرده بودم بهش میگفتم میبینمت حالت تهوع میگیرم از من دور شو دقبقا مثل تو حساس بود منو روانی کرده بود