دو هفته پیش رفتم خونه مامانم چشمتون روز بد نبینه سیاتیکم عود کرد موندم زمین دیگه نتونستم برگردم خونمون، مامانم اومد خونم یه ساک وسایل برام جمع کرد...
حالا بعد دوهفته و اندی بهتر شدم برگشتم خونمون عصری
وسایلا رو پخش پلا کردم کف خونه، خونه بهم ریخته
فقط چندتا میوه هس یخچال🫥عصری دوتا تخم مرغ زدم خوردم چون خونه مامانم نهار نخوردم
الانم گشنمه چی بخورم چی بپزم وسط این همه شلوغی🫥