ما روستایی بودیم و اومده بودیم ب شهری که خیلی خیلی غریبه رو پس میزدن و دهاتی خطاب میکردم
من از کلاس اول ب دروغ میگفتم شهری ام
ولی کم کم فهمیدن ی عده خیلی تحقیرم کردن اون قد که عقده ای شدم باعث شد من که هوش بسیار بالایی داشتم با همه قطع ارتباط کنم افسردگی گرفتم برا کنکور و هیچی نشدم الان حالالشون نمیکنم
نمیدونم چرا ی بار جرات نکردم بگم روستاییم ام و خودم راحت کنم
با حسرت میگفتم شهری ام
اما این عقده اون قدر زیاد شد که شوهر کردم ب همون روستا تا به این دروغ پایان بدم