من حدودا پونزده سال پیش ،اوایل دوران عقدم
دلم بد گرفت ،هوا هم بارونی بود ،زیر بارون دستامو گرفتم بالا با چشم گریه از خدا خواستم شوهرم همیشه بالاسرم باشه و سالم باشه
فرداش تصادف وحشتناکی کرد و به طرز معجزه اسایی زنده موند
الان بعد اون همه سال میگم کاش همچین آرزویی نکرده بودم ،نمیدونستم اینقدر اذیتم میکنه
خیلی دلم میخواد یه بار دیگه تو همچین موقعیتی قرار بگیرم بگم خدا غلط کردم ،ببرش پیش خودت اصلا