برادر کوچیکترم رو خبر ندارم
مامانم میگه نمیدونم معتاد شده چی شده...
کلا تربیت و روان سالم ب پول نیست
ما کلا هیچکدوم تو اون خونه روان سالم نداشتیم
ظاهرمون مردم و فامیل و خانواده شوهر رو کشت داخلمون خودمون رو....
الانم تو سختی هستم باز یجور دیگه
دارم سعی میکنم درست کنم...یه ساله خیلی تحت فشارم...
هیچکس رو نمیخوام ببینم
فردا مثلا یلداست
من حالم بهم میخوره نمیخوام کسی رو ببینم حتی
انگار برای ما خوشحالی خلق نکرده خدا هیچوقت....