از ساختمون نیمه کارمون که تا خر خره پدرم تو ثرض بود افتادم پایین پاشنه پام شکست چون پول نداشتیم دو ماه نمیتونستم پامو زمین بزارم...
من با مانتو مدرسه میرفتم مهمونی...
اما هیییییچوقت دلم نمیومد لج کنم بگم آبروم میره...اما خواهرام زبون داشتن هرچی میخواستن لج میکردن...
پدرم واقعا نداشت..