۴ تا جاری هستیم من سومیم اخریم یه ۲ سالیه اومده منتها از من چند سال بزرگتره ،من ۴ سال دوست بودم با شوهرم ۳ سالم عقد، ۱۲ ساله از عروسیمم میگذره از اول که جنگ ودعوا بود مخالف ازدواجمون بودن سر جاری دومیمم همین بودن منتها بعدا رو سرشون حلوا حلواش میکردن فقطم چون شاغل بود وزبون باز وگرنه زیاد رو نمیداد به مادرشوهرم اینا سالی ۱ بار دعوتشون میکرد اونم ساعت رفت وامدشونو میگفت خلاصه همبن جاری رو شروع کردن هی کوبیدن تو سره من اصلا نذاشتن ما ۳ تا جاری باهم خوب باشیم خلاصه منم دیگه ۱ سال بعده عروسی کارد به استخونم رسید از رفتاراشون جاریمم باهاشون قطع رابطه کرد باردار شد هنوزم با اینکه ۱۱ سال گذشته قهره بعد پتشونو جلوی من ریخت رو آب که بهت تهمت زدن البته میدونستم چون علنا زدن منتها چه حرفایی که مادرشوهرم وخواهرشوهرام پشته سرم نگفته بودن الان جاری اخربم پا گذاشته جا پای جاری دومیم پاچه خوارو زبون باز ماپرشوهرم باز شروع کرده بچه ها اینم بگم من ۶سال باهاشون قطع رابطه بودم تا ابنکه مادرشوهرم خواست دختر شوهر بده چون سر اولی نرفتیم سر دومیه اومدن خونمون آشتی اینم بگم نامزده خواهرشوهرمم اومد ماست مال کردن معذرت خواهی نمیشه اسمشو گذاشت البته واسه ۲ سال پیشه از اون موقع سرسنگینم کم میرم چندماه یه بار ولی هر بار مادرشوهرم یه چیز میگه این سری جاری اخری رو به رخم میکشه حالا راضیم نبودن برادرشوهرم بگیرتش مادرشوهرم چند روز پیش بهم گفت پارسال جاریم براش لباس خریده شال خریده شب چله واسش میوه وآجبل خریده من موندم درس عبرت نمیگیرن از این رفتاراشون....