مادرشوهرم گفت شماها خیلی بیشعورین 😑

ما تقریبا هفت هشت ماهه اومدیم سر خونه زندگیمون که کلی از وسایلمون ناقصه، مثلا استکان چای کلا شیش تا داریم ..

خونمون هم کوچیکه و جایی که بشه نشست مبلمونه که پنج نفرست و واسه زیر میز جلوی مبلمون یه فرش تقریبا چهار متری داریم، بقیه هال پارکته و خالی.

آشپزخونه هم که ناهارخوری چهار نفرست و دیگه جای نشستن نیست مگه روی تختمون کسی بخواد بشینه 😂🚶🏻‍♀️

همسرم شغلش اکثرا دورکاریه و خونه هست و خودمم آشپزی رو تازه شروع کردم هنوز کلی خرابکاری دارم و جفتمون بشدت درونگرا هستیم و نه اهل مهمونی رفتنیم نه مهمونی گرفتن.

با مادرشوهرم اینا تو یه ساختمون هستیم.

مادرشوهرم بشدت عاشق مهمونی و شوخی و .. هست در حدی که من خیلی کم میرم خونشون چون گاهی با شوخیاش تو جمع اذیت می‌شم و بغض می‌کنم اما چیزی نمی‌گم و لبخند می‌زنم چون روم نمیشه چیزی بگم اصلا 😑

همسرمم خیلی بهشون گفته ولی بازم همون آش و همون کاسه ..

خلاصه که من احترام نگه می‌دارم ولی اهل شوخی و بزله نیستم خیلی.

مادرشوهرم امشب خیلی رندوم گفت شماها بیشعورین واقعا 🚶🏻‍♀️

گفتیم چرا؟ گفت چرا خواهرم میاد اینجا تعارفش نمی‌کنین بیاد بالا یا مهمونی بگیرین و فلان 😑

من واقعا جا خوردم چون خودش شرایط مارو می‌دونه و اوضاع مالیمونم خیلی خوب نیست و اینکه خواهرش هر آخر هفته اینجاست و ما هم میریم کمک می‌دیم و .. ولی واقعا شرایط مهمونی گرفتن نداریم و خوشمونم نمیاد.

گفتم گیرم ما رومون بشه و تعارف کنیم بیان بالا و اصلا غذا هم بپزم و غذا هم خوب بشه ..

کجا بشینن بنده‌های خدا؟ گفت جا پیدا میشه:/

آشپزی هم ما هرموقع بریم سر زمین واسمون درست کن دستت میاد!

اعصابم بهم ریخت کم مونده بود همونجا بزنم زیر گریه ولی چیزی نگفتم چون باز حرفایی می‌زنه و شوخیایی می‌کنه که معذب می‌شم جلوی پدرشوهرم ..

همسرمم گفت ما از مهمون خوشمون نمیاد مگه هم سن اونا هستیم بخوایم دعوت کنیم و فلان

باز گفت نه و کلی بهونه دیگه 🚶🏻‍♀️

اصلا تو شوکم که آخه جنتلزن مگه تو نمی‌دونی اوضاع خونه و درآمد و همه چیمونو چیکارمون داری ..

حالا من موندم واقعا باید تعارفشون کنم بیان بالا؟ خب اصلا جا نیست بشینن زشته بعد با چی پذیرایی کنیم اصلا ظرف هم تعداد کافی نداریم 😑

اینکه تعارف نمی‌کنیم زشته؟!

خب بیان سرپا وایسن زشت‌تر نیست؟

( همسرمم از فامیلاشون خیلی خوشش نمیاد میگه دوست ندارم تعارف کنیم یا بیان خونمون )