بزارین اوضاع زندگیمو براتون بگم
اول اینکه یه بچه دارم یک سالشه و پسره
خودم تحصیلات دارم اما شاغل نیستم خانوادم وضع مالیشون متوسط هست چندان نمیتونن منو ساپورت کنن اما به لحاظ معنوی حمایتم میکنن و میتونم چند ماهی پیششون باشم تا خودم شاغل بشم
همسرم میگهههههه دوستم داره اما در عمل هیچ کاری در تایید این حرفش نمیکنه
تقریباً تنها ویژگی مثبتش وضع مالی خوبشه و کاری بودنش چهره اش هم خوبه اما چاق شده و نمیره باشگاه با این ک صدبار گفتم بهش
خسیس نیس اما خیلیم دست و دلباز نیست البته من خودمم تقریبا همینطورم
آخرین بار سر هیچ وپوچ دعوامون شد خودش زد تلویزیون رو شکست بعد منو زد جلو همسایه ها بیرون کرد و فحش بدی هم بهم داد ک قطعا همسایه ها شنیدن این بار اولش نبود ک دست روم بلند میکرد دو سه دفعه دیگه هم زده بود
منم برای اولین بار رفتم خونه مامانم و همه چیز رو بهشون گفتم اونا هم حقو به من دادند البته مامانم از بعد زایمانم ک بیشتر خونمون رفت و آمد کرد و اخلاقای همسرمو دید کلا یه بو هایی برده بود من دوست نداشتم کسی مشکلاتمو بفهمه اما الان دیگه خانواده ها میدونن من چند روزه ک اومدم اینجا همسرم اصلا اصرار نکرده برگرده و اینا فقط یکبار اومد با خانوادم صحبت کرد اونا هم گفتن برید مشاور اما اونا هم باز حقو به من دادند و باورشون نمیشد من اینقدر تو این سالها صبوری کردم
شوهرم زنگ میزنه خییییییلی عادی صحبت میکنه جوریکه انگار هیچ اتفاقی نیفتاده دیشب گریه کردم گفتم چرا نیومدی معذرت خواهی و اینا میگه من اخلاقم همینه و منت کشی بلد نیستم و تو هم مقصری و...
یا مثلا اس داده تا هفته دیگه تلویزیون میخریم بریم خونمون 😑
یا مثلا صبحی نوشته بیا همدیگه رو ببخشیم 😒
من باهاش حرف میزنم ولی سر سنگین اون مثل همیشه با جونم و عزیزم و اینا
هر روز میره خونه مامانش معضل بزرگ ما همینه خیلی زیادی به مادرش وابسته هست الانم احساس میکنم از این که کلا خونه مامانشه راضیه و خوشحال
هیچ وقت بجز یکبار از من جلوی خانوادش دفاع نکرده اونا هم حسابی با زبون اذیتم کردن ولی همیشه گفته خودت از خودت دفاع کن یکبارم ک خودم مودبانه دفاع کردم دعوا بالا گرفت چون مادر شوهرم به سکوت من عادت داشت منم یک ماه قهر کردم خدایی تو اون یک ماه هم نگفت چرا با مادرم قهری و نذاشتم بچمم ببینن بازم هیچی نگفت
هیچ وقت برام کادو نخریده بارها سر گل خریدن گریه کردم اما بجز یکبار دیگه هیچ وقت نخریده با اینکه هم پولشو داره هم میدونه چقدر دوست دارم گل رو
هیچ وقت تولدمو تبریک هم نگفته و من همیشه روز تولدم گریه کردم
کلا ناراحتی من براش اهمیتی نداره
حس میکنم اصلا دوستش ندارم
از نظر جنسی هم سرد مزاجه من مرد هورنی دوست دارم
سرده اما همون ماهی یکبار سعی میکنه بیشتر به من خوش بگذره اما خب اخه ماهی یکبار؟!؟!