نامزد سابقمو دوست ندارم چون معتاده قبلاً هم کسی تو محل کارم مزاحمم میشد پیام میدادم بهش همینطوری فرمالیته کنارم نگهش میداشتم بقیه بفهمند یکیو دارم مزاحمم نشن این بارم مجبورم بخاطر اینکه مزاحممو ازسرم بازکنم ی سالی رو با نامزدم باشم همینجوری بهش پیام بدم یا جایی خواستم برم باهاش برم حکم بادیگارد رو داره برام
این مردای خرابی که مزاحمم میشن گورشونو گم کردن باهاش کات میکنم
تمام عمرم صرف دک کردن مردای مزاحم عوضی شد هیچ موقع نتونستم ی فرصتی برای خودم داشته باشم که بتونم عاشق بشم
واقعا حسرت بقیه دخترا رو میخورم که یکیو دارن که عاشقشونه باعزت و احترام و علاقه کنارهم زندگی میکنند بخدا خیلی میسوزم که از مردای خراب حرف وتوهین میخورم خیلی حرفه که هم مزاحمم بشن هم توهین کنند تمام شب وروزم شده اشک واسترس ازدست مزاحمتای این هرزه ها
حداقل تنها باشم این همه عذاب نمیکشم نامزدسابقمو یکم چاخانش کنم خر میشه بعدم عرضه نداره بهم آسیب بزنه یا مزاحمم بشه خونه خالی هم نداره ازم رابطه بخواد چون میترسه به باباش بگم واسه همون به سرم زده باهاش اوکی بشم موقتی بتونم باهاش برم بیرون بدون دردسر وترس ازمزاحما تا بالاخره یک آدم حسابی رو پیدا کنم واسه ازدواج بتونم خودمو ازاین شرایط نجات بدم