2777
2789
عنوان

نگهداری از دوقلو های جاری

| مشاهده متن کامل بحث + 2922 بازدید | 171 پست

من ده سال با جاریم همسایه ایم.سه تا بچه به شدت شیطون و‌شر تو این مدت به دنیا آورد که خونه من بزرگ شدن.من یه بچه آروم دارم که اصلا نرفت خونشون

خلاصه چون جاری و برادرشوهرم خوب بودن، تحمل میکردم.آخرشم‌ چون بچه هاش حرف زشت میزدن به پسرم گفتم دیگه باهاشون بازی نکن...حالت قهر کردن و طلبکارن

همین اول خودتو بکش کنار.من بخاطر بچه های جاریم دیسک کمر گرفتم.سه تا بچه روزی صدبار ازم آب ميخواستن غذا میخواستن.اتاقا رو بهم میریختن

آخرشم من شدم ادم بده

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

شوهرت چقدر پرو هست ک از تو مادرت همیچنی توقهی داره!

بچه های برادرش باشن

اصاا بگو خرج شمارو هم میدن

مگخ شما خدمتکار هستین؟

همین الان ب شوهرت رک زنگ برن بگو

تو منو مادرم رو‌ کردی خدمتکاره بچه های داداشت.

بگو به هرکی میگم مسخرم میکنه

بچو خالم اینجا بود گفت خوب شدین نوکر بی جیب و مواجیب..

بعدم به جاریت زنگ بزن

بگو فلانی من این مدت بچه هاتو نگه داشتم

خیلی برام سخت بود

ولب توی رودرواسی موندم

مادر منم واقعا این مدت لطف کرده

وگرنه بچه خای تو ک نسبتی با مامانم ندارن.

بگو فردا بد و خوب میشخ میگی شما کردین

دنبال پرستار باش براشون

💕

لطف مکرر

حق مسلم

واقعا بادیدن این تاپیک به این جمله ایمان اوردم


منم باخانواده شوهرم زندگی میکردم وخانواده شوهر منم همینطوری ازمن 10سال سواستفاده کردن منم کم سن واحمق اونام هی سوارم میشدن

و. نه تنها راضی نبودن

بلکه توقعاتشون تا آسمونا بالا رفت


وقتی گفتم میخوام جدا بشم وخونه مستقل میخوام

همه از دم شدن دشمن قسم خورده ی من

و یعد از 10سال  وقتی با کلــــــــــی دعوا و بحث جدا شدیم 3سال پیش تصادف کردم فلج شدم

نه تنها هیچ کدوم نیومدن عیادتم،که شوهرمم هوایی کردن وفراریش دادن و نذاشتن بمونه کنارم

وکاری کردن که شوهرم رفت دادگاه خواست بااون حالم طلاقم بده



الان 3ساله که نمیرم خونشون

حالا بعد از 3سال میخوان بیان خونه م

نذاشتم بیان

مراسم های عزاشون هم شرکت نمیکنم ومحل سگ بهشون نمیدم



میخوام بگم اسی جان

حواست باشه مث من نشی

شوهرت چقدر پرو هست ک از تو مادرت همیچنی توقهی داره!بچه های برادرش باشناصاا بگو خرج شمارو هم میدنمگخ ...

عزیزم الان زنگ زدم به شوهرم دقیقا همینارو گفتم

گفت نمیخواد فردا بری پیش بچه ها میام دنبالت بیای شهرستان


لطف مکررحق مسلمواقعا بادیدن این تاپیک به این جمله ایمان اوردممنم باخانواده شوهرم زندگی میکردم وخانوا ...

عشقم امیدوارم بهتر بشی😭🥺


و اینکه دقیقا

لطف زیاد از یه جایی به بعد وظیفت میشه

به شوهرم گفتم نمیرم قبول کرد

برادر شوهر سیریشمم زنگ نزده

با مادرم مشورت کردم قرار شد بدون هیچ توضیح اضافی بگم من شرایطشو ندارم بیام



چقدر حرص خوردم ازت عین خودمی لطفا اگه گفتی تگم کن تا تاپیکت یکم اعصابم اروم بشه

عشقم الان به شوهرم زنگ زدم گفتم نمیرم و...گفت نرو😁😂فعلا در باسنم عروسیه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز