من یه برادر پونزده ساله دارم چند وقته هی میگه میخام یروز تنها بیام خونتون منم امروز میخاستم برم خونه بابام اینا گفتم بزار اول بگم ببینم داداشم میاد یا نه زنگ زدم اونم گفت میام بعد شوهرم بهم میگه بیکاریا الان تو داشتی میرفتی اونجا چ فرقی میکرد میگم خب چندوقته میخاد بیاد دوس داره یبار تنها بیاد چیه مگه میگه الان خودت باید تنها بشینی گوشه خونه تا داداشت جخت هفت غروب بیاد خیلی ناراحت شدم من نه خواهر دارم ن برادر دیگه ای همین یدونه داداشو دارم بعد اونم شوهرم اصن سازش نمیکنه🥲