به شوهرم عمل ندادن

کاش نمیرفتی از خونت می موندی همونجا با همسرت مشکلتو حل میکردی حالا خاله دور بر میداره میشینه زیرپای همسرت پرش میکنه علیه تو واسه طلاق دادنت حداقل اونجا دلتنگ نمیشدی تو خونت بودی اونم بلاخره میومد چرا حرف رفتن زدی میدونو خالی کردی نمیخام ته دلتو خالی کنم همسرت اگه برگشت و خاست صحبت کنه حرفاتو بزن برگرد سر زندگیت اگه برنگشتم بیخیالش شو چون مردی زنیو بخواد هرگز از دستش نمیده

ترک خونه واقعا راه حل خوبی نیست 

سلام عزیزم، از خوندن اتفاقاتی که این مدت افتاده عمیقا ناراحت شدم و امیدوارم که اونقدر صبور و قوی و محکم بایستی که این مشکل هم به بهترین نحو حل بشه.

علی رغم اینکه برای همسرت به عنوان یک پزشک در این مملکت بسیار احترام قائلم، و قبل از این اتفاقات فکر میکردم فشارهای رزیدنتی باعث رفتارشه ولی باید بگم در حقیقت و زندگی شخصی بسیار آدم منفعل، بچه ننه و بی مسئولیتیه!!

من واقعا نمیدونم چه حرفی، دقیقا چه حرفی میتونه یه آدم رو در زندگی متاهلی به جایی برسونه که قید همه چیو بزنه و از خونه بره؟! ولی از نظر من اونا زشت ترین و وقیحانه ترین حرف رو بهت زدن و اون رفتار رو کردن! و برخلاف چیزی که فکر میکنی مقصر خاله و مادر همسرته، مقصر اصلی همسر شماست! اینکه وسط خونه، جلوی همسرت بهت بگن که ما تو رو نمیخواستیم ولی چون بهش سرویس میدادی، نه تنها اون و حتی اون استادت و...مجبورش کردی ازدواج کنه و تو خونه ی بابات هیچی نداشتی و ما بهت فلان ماشین و خونه رو دادیم و....و همسر تو چه محترمانه چه غیر محترمانه نتونسته هییییییچ دفاعی ازت کنه، یعنی مقصر اونه!!! مهم ترین ویژگی یه مرد اینه که بتونه جوری واسه همسرش باشه که کسی جرات نکنه این حرفا رو به زبون بیاره! حالا یکی دهنش رو باز کرد و این چرت و پرتا رو گفت وظیفه ی اون مرده که ازت دفاع کنه، ازت خواهش میکنم که این حرفا و این رفتار از سمت همسرت و خانوادش واست کمرنگ نشه، یادت نره

عزیزم میدونم که الان توی شرایطی هستی که تمام خوبیهای همسرت واست پررنگ تر از همیشه شده و دلتنگشی، ولی یادت باشه که همسر تو کسیه که حمایتهاش از تنها رزیدنت خانم رشتشون جوری بوده که همه میدونستن، برام عجیبه که کسی میتونه از یه آدم دیگه توی محیط کاری جوری حمایت کنه که خطر توبیخ واسش وجود داره، ولی نمیتونه از همسر خودش اونم توی خونه خودش و این شزایط دفاع کنه!

توی این بحث و از خونه رفتن و ....میتونستن بگن تو بمون و اگر نمیخوای منو ببینی من از خونه میرم، ولی وقتی بهت مهلت یه هفته ای دادن که یه جایی واسه خودت پیدا کنی، هر روز و هر لحظه که اونجا موندی توهین به شعور و شخصیت خودت بوده که بله من جایی رو ندارم برم و خونه تو قیطریه واسم خیلی مهمه. من جای شما بودم همون شب بعد از رفتنشون میرفتم هتل و بعد با آرامش تصمیم میگرفتم که چیکار کنم و کجا برم، که وقتی شب بعدش میاد خونه، ببینه من نیستم و همونجا نگران بشه و بیفته دنبالم

عزیزم، همسر شما زندگیش رو رواله! تفریحش، امتحانش و از شما و علاقت و مهربونی و گذشتت هم خیالش جمعه! میره امتحانشو با خیال راحت میده، دو سه روز هم ریکاوری میشه، یه مشورتی هم با مامان و خالش میکنه، هر چی اونا دستور دادن عملی میکنه!

عزیزم، عمیقا امیدوارم که این گره ای که افتاده تو زندگیت باز شه، ولی حتما اینو در نظر داشته باش همسرت شخصیت مستقل، قوی و حمایتگری نداااره، نه تنها این بار، فردا و فرداهای دیگه هم توی هر بحث و اتفاقی باز همینه،

زندگی تو رو عملا خاله ی همسرت و مامانش میچرخونن!

این خونه ای که تو الان دلت تنگ میشه در اصل و به چشم اونا شما سرایدارش هستین! وگرنه هیییییچ آدم با شعوری بدون اطلاع قبلی نمیره جایی!

این خونواده ای که انقدررر واسه خودت بزرگشون کردی و با خونواده ی خودت مقایسه کردی، شخصیتشون اینه! حرفایی از توی دهنشون در میاد که باور کن باااور کن درصدای بسیار زیادی از خانمای این جامعه در شان خودشون نمیبینن به زبون بیارن😐

ما درس میخونیم که به واسطه ی اون سطح سواد، درک، آگاهی، جایگاه اجتماعی و مالی و... خودمون رو ارتقا بدیم، 

با خودت نشستی گفتی اینا همشون تحصیل کرده ان، اینم سطح ادب و تربیتشون!

اهوانه جان 

اگه برای درد دل کسیو خواستی من تهرانم

همکار هم هستیم

یه قرار بزار همو ببینیم

منم کلی از خودم میگم😘😘😘💋💋💋

شما یه دندونپزشکی عزیزم،

حالا یکی به خودش اجازه داده که سطح تو رو تا این حد بیاره پایین، وظیفه ی توئه که بهشون یاداوری کنی که کی هستی!

بر خلاف پسرشون که تا حالا هیچ پولی جز حقوق اینترنی و رزیدنتی از خودش نداشته، شما در همون سن و سال واسه خودت میتونی یه زندگی نرمال و در رفاه رو به تنهایی داشته باشی! توانایی حل کردن مشکلات و مسائلی داری که همسرت اگر مامانش نباشه نابود میشه!

ازت خواهش میکنم گذشته و خانواده و مسائل مالی و خلا های دوران نوجوونیتو انقدر واسه خودت پررنگ نکن که اعتماد به نفس رو ازت بگیره، تو از اون روزها گذر کردی،

تو هر چیزی که قرار بوده خودت بسازی رو به بهترین شکل ساختی

و واقعاااا میگم که از شوهرت سر تری،

و چیزی که دقت کردم شما هیچ مشکلی بینتون با حرف زدن حل نمیشه، و همسرت یجورایی ماست مالیش میکنه میره، کشیک ها و دوریش هم باعث میشه مشکل کمرنگ شه و فراموش شه

در اصل اونی که قبل از ازدواج رابطه داشته همسرته نه تو، حالا که تونسته ماهرانه ماجرا رو به سمتی ببره که خاله ی بیشعورش این حرفا رو بهت بزنه، تو هم محکم باش و جلوی دلتنگی و احساسات رو بگیر و اجازه بده که این مسئله اگر قراره حل شه اصولی حل شه، با یه معذرت خواهی و ۴ تا شاخه گل و یه تیکه طلا یادت نره چی بهت گفتن!!! سخت بگیر، شرط بذار و کاری کن خالش توی همون جمعی که این حرفا رو بهت زده ازت معذرت خواهی کنه،

عذرخواهی نکردن، نیومدن جلو و... هم به درک! ماشین و خونه و پسرشون، همشون ارزونی خودشون!

و اینم توجه داشته باش که وقتی این حرفا زده میشه یعنی قبلا توی جمع خودشون تکرار شده و بهش فکر شده!:)))

من مطمئنم که همین دو سه روز تو طی اتفاقات و صحبت هایی که از سمت پدر همسرت میشه برمیگردی خونه، ولی ازت خواهش میکنم عزت نفس، و احترام و شخصیت خودت اونقدر واست مهم باشه و جوری رفتار کن که دفعه ی اول و آخرشون باشه چنین غلطی کردن!

عزیزم چقدر کامل و دقیق بود حرفاتون❤️

خیلی دقیق و منطقی مثل یه روانشناس تحلیل و بررسی کردین

چقدررررر با هرچیزی که گفتین موافقم👌

بنظرتون با پدرهمسرشون صحبت کنه اشتباه؟

البته که خود اهوانه میگه هیچ قدرتی نداره حتی درخرید لوزام مطبش!!!!!

دقیقاا منم همینو میگم اسی انقدر همیشه کوتاه امده همیشه ساخته تو زندگی اینا فک کردن از ناچار بودنشه نمیدونن از علاقه و عشقش بوده   مادرشوهر پدرشوهر نمیتونستن تو این چن روز یه زنگی بزنن تا اسی رفت زنگ زدن  

اسی باید بتونه خودش و کنترل کنه یه مدت جوابشون و نده تا یاد بگیرن دیگ چجوری رفتار کنن 

من واسم عین روز روشنه اینا اگ بیخیالم بشن یه مدت دوباره میوفتن دنبال اسی  والا کدوم زنی انقدر که اسی خوب بود واسه شوهرش خوبه  مردا کلا دیر میفهمن چه غلطی کردن  یه دو هفته تو خونه تنها باشه اسی نباشه باید ببینی حالش چطوری میشه

اول که شما خیلی لطف دارید❤️

دوم اینه که من حس میکنم چه از سمت خود همسرشون چه حتی مادر همسرشون ، پدر شوهرشون در جریان قرار گرفته و واسطه شده یجورایی، ولی من فکر میکنم بهتره که ایشون تماس نگیره و اجازه بده که هر زمان پدرهمسرشون باهاشون تماس گرفتن، تمام اون حرفا رو بهشون بزنه و ببینه که چی میگن

تماس گرفتن خود ایشون یه جورایی معنی این میده که اگر یه کوچولو شما بیاین جلو من سریعا برگشتم!

پدر شوهرتون نمی خواد در امور روزمره مداخله کنه وگرنه احتمالا به وقتش قدرت داره. 

ضمن اینکه وقتی شب بهشون‌زنگ بزنی ، انتظار تماس ندارن و مطمئنا خیلی اطلاعات بدست میاری 

چون وقتی با شما تماس گرفتن فقط چند جمله تکراری که قبلا مادر شوهر بهشون دیکته کردن و تکرار کردن 

اما امشب که تماس بگیری  خارج از انتظارشون هست.

جملاتت را مرتب بنویس و با فکر صحبت کن و‌جواب بگیر 

به نظرم اولش هم بگو‌از این‌تماس با کسی صحبت نکنن ، یک دردودل دو نفره 

یا ازشون بخواه بیان تهران 

بگو دیگه به خونه برنمی گردی ....بگو من پدر ندارم و شما پدرم هستین، و پناهم

استارتر خودش رو خیلیییی دست کم گرفته، خیلی با همسرش راه اومده، کارایی کرده که اونا متوجه نشدن از سر عشق و علاقست، فکر کردن به خاطر پول و موقعیته! احتمالا خودشون اگر لطف و مهربونی و گذشتی در زندگی دارن با نگاه معامله گرانه انجام میدن!

واسه همینه تاکید زیادی رو مادیات دارن! در حالیکه من کسایی رو میشناسم بسیااار پولدارتر و تحصیلکرده تر و با شعورتر از اینا

حالا که کار به اینجا رسیده باااید در شان خودش ازش معذرت خواهی کنن و دلشو بدست بیارن، تا زمانی هم که ایشون از خونه نرفت کسی احساس خطر نکرده! گفتن فعلا که هست، حالا هر وقت بیکار شدیم و حوصله داشتیم میریم از دلش در میاریم!

مادر همسر ایشون زمانی رفته خواستگاری ایشون که قبلش پسرش با اون یکی دختره یه مدت در ارتباط بوده و تفاوتهای رفتاری و اخلاقی رو متوجه شده، ستاره و کل اکیپشو میشناسه که سریع زنگ میزنه میگه تو باید مدیر این خونه باشی، ولی الان منفعتش در این نیست که خوبیهای ایشونو بهش بگه، ترجیحش اینه بگه ما در عمل انجام شده قرار گرفتیم😐 من فکر نمیکنم ازدواج و هزینه هایی که چه مادی، چه غیرمادی پرداخت میشه، واسه ی خانواده ی همسر ایشون جوری بوده باشه که براشون منفعتی نداشته! من فکر نمیکنم پسری که اختیار یه مسیج رو از خودش نداره، بگه من عاشق کسی شدم و اینا هم بگن چشم بدو بریم خواستگاری! زیبایی، تحصیلات، ویژگی های رفتاری و نجابت و...چیزی بوده که دیدن و پسندیدن و بعد تصمیم گرفتن! ولی الان منفعتشون در تخریب و توهینه!

استارتر، ما به یه آقای دکتری دوستیم، که با همسرشون هم دوست بودیم، چندین و چند بار میدیدیم و متوجه میشدیم که خانم دکتر داره بهش خیانت میکنه، یه بار توی جمع های دوستانه که همسرش نبود و در جریان ماجرا و دعواها بودیم یکی از بچه ها از این آقا پرسید که مشکلت با فلانی چیه و چی شده و ماجرا چیه؟ خیلی محترمانه و جدی گفت من اجازه نمیدم در مورد همسرم و مسائل شخصی زندگیم کسی حرف بزنه،گذشت و چندین ماه بعد جدا شدن، توی جمع باز یکی گفت حالا که جدا شدین بگو ماجرا چی بود؟ گفت من پشت سر دختر مردم حرف نمیزنم!

من اون روز خیلی از رفتارش خوشم اومد و ازش یاد گرفتم، چه  وقتی که همسر رسمیش بود و ما هم دوستای خیلی نزدیک، احترام حریم شخصیشونو نگه داشت، در حالیکه داشت بهش خیانت میشد و نذاشت ما دیگه حرفی بزنیم، و چه وقتی جدا شد و با اون خانم دیگه نسبتی نداشت گذاشت کسی در موردش حرف بزنه!

تو از این به بعد راه زیااادی برای درست کردن رفتار یه آدم داری از حمایتش تا اینکه سیر تا پیاز زندگیتو نذاره کف دست این و اون، محکم و قوی وایسا و نذار قلب و احساساتت از عقلت جلوتر بزنن، تا این آدم بشه کسی که لیاقت داره تو همسرش باشی❤️

اهوانت جان اگه همسرت برگشت برای صحبت کردن

شرایطی ک گذاشتی منطقی نیست بنظرم

بیشتر فکر کن

هی جدایی میفته بینتون

دشمنت خوشحال میشه ها

عزیزدل

پدر شوهرتونم مذهبیه؟

خود مادرشوهرتونم معتقده؟

بعد همسرتون مذهبی نیست درسته؟