به شوهرم عمل ندادن

حاشا به غیرتش. کجا بری!! همین بود عشق و عاشقیش. 

نذاری اونها برات تصمیم بگیرن. همین که اینجور میگی یعنی میخوای ببینی اونها چی میگن؟ تصمیم چی عوض شه؟ برو خونه مادرت  مفصل نگو چی شده. چیزای مهمم ببر. بقیه بمونه تا تکلیف نهایی. هروقت اومد به پات افتاد و درست شد انگار که میخواین تازه زندگی تشکیل بدین برین یک خونه دیگه  و شرط بذار. مگه شرط هرت ‌ه اینقدر حرف کوچه بازاری زدن..باورم نمیشه...

همینها آفرین. منم اینو میگم الان رسیدم به پیامتون خوشحال شدم تصمیم درست در شان خودت گرفتی. یجوری رفتار میکنن نه انگار عروسشونی انگاری سر بار هستی و از لطف جایی بردن یا کاری کردن یاخونه که وظیفه شونه دادن.حالا یکی پایین شهر میده یکی بالاتر. این خاله هه خیلی سوزوند منو

من موافق این نظرم. بااحترام به همه دوستان قشنگم دقیقاا چرااا خانواده استارتر ندوننن؟ پس همون میشه بی خانواده بودن و بی کسی بودن و حرف اونها درست میشه. بدونن اما خلاصه و بدون جزییات. بگو مدتیه فشارروشه مریص شده حالا خاله ش اومده فضولی که ببینه چرا مریض شده و کلی کمبودهای شما رو کوبوندن سرم. الان این کمترررین   و ارومترین حالته که بگه. وگرنه دیگه این روند اونها ادامه دارد ..... چون شوهر استارتر اهل جنوب شهر زندگی کردن و سختی نیست. 

اما سکوت از صدتاا فحش بدتره. وقتی مادره ساکت شده یعنی تو بگوو من نگم بهتره و تایید شده ست  حرفهای خالهه.اصلا با توپ پر و دعوا اومدن و وقتی نگاهشون اینه شما به مادرتون طبق پیام قبلیم نگی؟ خیلی مختصر. من که خیلی حقیقتا قلبم گرفت. اینطوری کجدار و مریز و دست به عصا راه رفتن وسط این همه تهمت اخلاقی و جنسی  و مالی نمیدونم چیه. 

شما با چند تا عیب و کار پسرشون کوتاه  اومدی اونها هنوز طلبکارن. نون و دوغ رو تو بخور زنیکه بی اصل و نسب

سلام

اهوانه جان خیلی غصه خوردم واست

ولی قوی باش میگذره

اگه این راه راهی باشه برای استقلال زندگیتون واقعا می ارزه غصه هاش

اون سری هم بهت گفتم 

هرکس زندگیتو ببینه که خانواده همسرت ساپورتیو هستن شاید حسرت بخوره

ولی همین ساپورتیو بودنشون باعث شده حریم رو رعایت نکنن

اره این چندوقتم ممکنه که فقط پرکنن کاسه داغ تر از اش بشن ولی تا کی

به نظرم خونه مبله موقت کرایه کن تا انشالله ببینی چی پیش میاد

و از طرفی قبل از اینکه حتی خونه بگیری با یه وکیل مشورت کن

ک اگه کار به جدایی رسید حق و حقوقت پایمال نشه

چون در اینجور مواقع میگن زن تمکین نکرده…قضیه پیجیده میشه

عزیزم، میدونی چرا این همه راهکار دوستان در این دوماه دادن و شما انجام دادین مثمر ثمر واقع نشد؟ چون اشکال از بیرونه از شما نیست اینها خودشون کلا فکرشون، رفتارشون، بزرگ بینی شون، تربیت و خیلی فاکتورهای دیگه شون فرق داره برای همین صدهاا راهکار این چند ماه دادن و یکی درست حسابی نتیجه نداد و دقیقا از اونطرف مشکل جدیدی شکل گرفت دیگه اینها همه تصادفی که نیست. فقط همسرتون باید عاشق بااشه که وایسته جلو اونها و بگه از زندگیم بیرون برید و واقعا هم قصدش زندگی درست باشه. نه اینکه یکروز پای سناره و ستاره ها بیاد وسط. یکروز برای امتحان ناراحت باشه.. یکروز عصبی بشه ..یکروز بره سفر خوش باشه ..و شماا رو عین عروسک دنبال رفتارخودش بکشونه. اینها از هر قائده و قانونی که دوستان گفتن بدور هستن حتی یکی از راهکارا جواب گو نبود که محص رصای خدا شاد بشیم. پیشنهاد ویلا و ماساژ وسفر بود که بدتر بغ کرد... پیشنهاد غذا پختن شما بود که یا نخورد یا بردی دم بیمارستان.. پیشنهاد زن بهترشدن بود که اونم انجام دادی.. پیشنهاد ارایشگاه رفتن و لاک زدن بود که اونم کردی توجه نکرد.. من همه رو کلی گفتم تا یک نامه عملی دستت بیاد که تلاش کردی. دیگه خودت قضاوت کن  نتیجه مماشات کردن رو. بقول دوستمون نوشته بودن اینها ادمو با یک امضا میکنن غریبه خیلی راحت فقط حواست به حق و حقوقت باااشه

دوست من 

فک نمیکنم اهوانه جان بدون سنجیدن تمام سایدها کاری کرده باشه

میدونین وقتی که یه ادم رو مدام براش گره گشایی کنن مدام براش جاده صاف کنن دیگه اون ادم قدرت حل مسئله نداره

واز طرفی حمایت بی حدومرزی که بصورتی باطنی اجازه دخالت داده میشه به اصطلاح نمک گیر میکنن طرف رو(که طرف بخودش میگه بابا این همه محبت میکنن زشته بخوایم اعتراض کنیم)

درحالی که اون مادرشوهر اگه واقعا ادم باشعوری بود بخودش اجازه نمیداد مدام به منزل اینها(مگه این پدرومادر اولین پدرومادر دنیا هستن ک ساپورت میکنن؟این همه خانواده که پسرشون رو غرق حمایت میکنن ولی یه حدومرزی هم رعایت میکنن)

همسر اهوانه جان اینجوری تربیت شده که تو صرفا درس بخون ما ساپورتت میکنیم

اگه یادت باشه (من یادمه)اهوانه یه بار گفت ک پدرهمسرش بله قربان گوی همسرشه(مادرشوهر)

واقعا این ضعف بزرگیه ک پسرشون هم این مدلی بار اومده

از یه طرف دیگه برمیگرده به اینکه وقتی کسی میخواد کسی رو تلخ کنه اگه خدا رو نادیده بگیره  همه کاری میتونه بکنه

دقیقا رفتاری که خاله همسرش کرد

ولی اهوانه جان دختر باهوشیه(میگم باهوش و قوی چرا که بزرگ شدن توی محیط تنش زا و بالا کشیدن خودش کم چیزی نبود ونیس)میبایست با یه مشاور حقوقی ویه تراپیست عمیق صحبت کنه.(من مطمئنم که اون روزی که رفتن تراپیست به اتفاق خانواده همسرش حرف از جدایی زده شده چون تراپیستش گفت ک خودتو بابد اماده کنی….)پس دور از عقل نیست

سلام عزیزم.دختر قشنگم اول اینکه چرا اخم کردی به طور واضح ؟که اونا اینقدر برافروخته و گستاخ بشن.عزیزم هر چه باشه اونا مهمون بودن اونم از راه دور.دوم اینکه چه قدر دوستان تو این مدت ازت خواستن پس انداز کنی چرا ؟چون عزیزم ما سالهای زیادی از زندگیمون گذشته و اهمیت پس انداز و مستقل بودن رو میدونیم.خودت بارها از اینکه اینقدر زود به زود میان خونتون گفتید که همسرت شاکی هست.باید بابتش یه فکر اساسی می‌کردید.در مورد دهن باز خاله و بی شعورش تو هیچ کاری نمیتونی بکنی تو نمیتونی اونو تغییر بدی اون معلوم نیست از چند جا سوخته که اینقدرررر گستاخانه و وقیحانه دهنش رو باز کرده که یه زندگی رو خراب کنه.بعدش عزیزم من نمی‌دونم در گذشته همسرتون چی بوده و چی شده ولی شما یک احتمال رو هم بدید که ایشون از قبل هم این تنش های روحی رو داشته و دارو مصرف کرده و اگر اینجور باشه این شمایید که دست بالاتر رو دارید.تو هر کاری کنی این خاله عقده ای این نگاه بالا به پایین رو داره تنها راهش کوتاه کردن دست اون از زندگیته.عزیزم از این لاک ساده بودن و مظلوم بودن بیا بیرون .در گوش شوهرت بخون خونه جداااااا.دونفرید خونه شصت متری هم براتون کافیه.بعدش عزیزم ماها اول زندگی تا هشت سال مستاجر بودیم و اجاره خونه می‌دادیم .خدا رو شکر درآمد هم که دارید

یه اصطلاحی هست میگن هر چی ....میگه از دل پر میگه.این خاله هم از اینکه شوهرت شما رو انتخاب کرده سوختتتتتته.به هر حال برای اینکه چند روز در آرامش باشی شرایط و قیمت چند شب اقامت توی هتل رو بپرس سبک و سنگین کن بعد برو.شاید بهتر باشه فعلا مادرت جریان رو ندونه.ادم میمونه از این همه وقاحت خاله.شما هیچ کار خلاف عرفی انجام ندادی عزیزم که بابتش بخوای به دیگران جواب پس بدی

خیلی متاسف شدم عزیزم

اما حقیقتش رو بخوام بگم از رفتار همسرت شوکه نشدم چون عین همین رفتار رو اون‌شب توی پارکینگ با ستاره نشون داد.

با کمال احترام با نظر دوستان مخالفم که تاثیر داروهاست و…اولا که داروها از یک نفر آدم‌آهنی نمیسازن که،فوقش واکنش‌هاش یه کم کندتر میشن اما هنوز هم بجا هستن،در ثانی موقع بحث با ستاره که تحت تاثیر دارو نبود ایشون.

متاسفانه فکر می‌کنم به دلایل مختلف ایشون پشیمونه از ازدواجش(هر چقدر هم مقصر جلوه بدن شما رو مشکل شما نیستی،مشکلش با خودشه) .من باشم اگه بودجه‌م میرسه فعلا یه جای کوچیک می‌گیرم برای خودم و میرم نه برای گوشمالی دادن و…بخاطر اینکه الان منم که باید فکر کنم اصلا می‌خوام ادامه بدم یا نه،توی این مدت هم واقعا در حد یه پروژه دکتری وقت میذارم روی موشکافی تصمیمم به ادامه دادن یا جدایی.

خانواده خودت رو هم زیاد درگیر نکن چون اولا بنظر من حامی نیستن در ثانی خیلی تاثیر میذارن روی تصمیمت. الان بزرگترین قلاب نجاتت یک مشاوره حرفه‌ای با نگاه علمی هست که این مدت کنارت باشه و سرپا نگهت داره.

عزیزم امیدوارم ناراحت نشی ولی شوهرت خیلی ناپخته رفتار می‌کنه .خیییییلی بچه است .ریز ریز مشکلاتتان رو می‌زاره کف دست مادرش و مادره هم به خواهر ها منتقل می‌کنه.اگر انشالله شرایطتون درست شد در مورد این قضیه حتما دونفری پیش مشاور برید..بعدم عزیزم حلال مشکلات پوله.دویست گرم طلا اگر داری بفروش خونه اجاره کن.الان متاسفانه خاله مثل یک شیطان نشسته و داره آموزش میده مادرشوهرت رو.عزیزم در پایان مادر و برادر به هیچ وجه نمیتونن رابطه شما رو درست کنم.اکر هم رفتی خونه مادرت همه چیز رو با جزییات تعریف نکن .

عذر میخواهم که جملاتم رو با غلط املایی و محاوره ای تایپ میکنم.خانم دکتر عزیزم قطعا خانواده همسرتون به پسرشون اجازه نمیدن تو خونه کوچیک و لوکیشن پایین بشینه.اگر همسرتون واقعا شما رو بخواد جلوی همه وایمسته در غیر اینصورت عزیزم اگر همسرتون نخواد عوض بشه ارزش اینکه خودتو پیر کنی تو این زندگی رو ندارن .آب در هاون کوبیدنه.یک مشاور می‌تونه اینجا به شما کمک کنه چطور باید رفتار کنید.عزیزم تو جوانی و مسئول خام بودن رفتار شوهرت نیستی.مادرش هم نیستی که اینقدرررر ناز و اداهاش رو به جون بخری و آخرش توهین و تحقیر عایدت بشه.اگر همسرت نخواد نقشش رو در مقام شوهر درست انجام بده به خاله و مادر شوهرت بگو پسرتون ارزونی خودتون برش دارید ببرید.در ضمن اینقدر ساده نباش واکنش همسرتون توی اون مریضی اینقدر شوکه کننده بود که حتی استادهاش گفتن دراگ مصرف کرده.پس ممکنه همسرتون مجردی دارویی در جهت افسردگی مصرف می‌کرده.که البته اینها یک احتمال هست

بله حرفهاتون متین و قابل تاملِ. ایشون خداروشکر باهوشن که دانشگاه دولتی درس خوندن و شرایط خوبی دارن اما یعنی میگین پس حرف جدایی رو قبلا زدن نه؟ به مشاوره؟ فقط گفتن فعلا به عروس نگیم. و جریان دعوای اونشب و فحاشی رو هم همسرشون به مادرشون گفتن. چون بنابر حرفی که مادرشوهرشونم گفتن این تنش ها رو از تو یاد گرفته معلومه سیر تا پیاز رو از دهنش پسرش کشیده. و برای خودشون بریدن و دوختن و لشگرکشی کردن شب چله این طفلک رو تنها بگذارن دلشو بسوزونن🥺