به شوهرم عمل ندادن

حقیقتش دیگه این رفتار اخرشون خیلی انتحاری بود من عصبی شدم با خوندنش😶

خودم بالاتر تاکید کردم که باز اگر ایشون سرد هستن شما گرم باشید اما مثل اینکه ایشون هیچ تلاشی نمیکنه برای ترمیم رابطع و فقط میخواد که شما کوتاه بیاید و هیچی نگید.

و خب میبینم که شما هم به قولی به سازش خیلی میرقصید و خیلی تلاش میکنید اما ایشون تلاشی نمیکنه انگار و دیواری از دیوار شما کوتاه تر پیدا نکرده.

یکمی سعی کنید اروم بهشون متوجه کنید که شما هم ادمید و همسرتون هم باید تلاشی بکنه

اووه دیگه خودشو لوس کرده😐چه خبره خب توام گناه داری بابا

دعا میکنم استادش عوض بشه

حالا این همه تحمل کردی تا بعد امتحان به سازش برقص تا این بحرانو پشت سر بزاره

نمی‌دونم رفتار درست چیه ولی شما هم خودت باش 

ناراحت شدی نمیریختی تو خودت بهش بگو چرا اینجور میکنه با آرامش بدون دعوا چون شما داری همه تلاشت میکنی باهاش صحبت کن،این رفتارشون درست نیست باعث میشه بگیم شما هم عادی رفتار کن

یا علی 

شما شوهرت دیگه خیلی خودشو لوس کرده هیچی ام نمیگی داره  میتازونه فعلا 

آهوانه جان از مادرت چه خبر 

میگم ها به نظرت بهتر نیست یه دو سه روز با مادرت بری طفای جنوب یه بادی به سرت بخوره شوهرتم یکم خلوت کنه با خودش کنار بیاد 

خیلی داده اذیتت میکنه این مدتم همش با خانواده اون بودین به نظرم یکم با خانوادت وقت بگذرون عمیقا خوبه

یکم دور شی اونم با هدفمثلا وقت گذروندن با مادر که بگی از لج با اونم نیست فرصت خوبیه

تو خودت و خانوادتو داری قربانی اون میکنی 

باید بقهمع تو هم جایگاهی داری

به نظرم نباید همسرشو تنها بذاره 

حساس و بهانه گیر و زودرنج درست مثل یه بچه وقتی نمیتونه بحراناشو حل و مدیریت کنه٬ شما مقصرنیستی 

بابچه ای که مریضه برخورد داشتی؟ کلافه ست و لجبازی میکنه

همسرت قبل لباس شماهم تحریک پذیر وعصبی بوده

پس مشکل شما نبودی٬ ایشون‌  یکسری نشخوارای ذهنی داشته که نتونسته هضمش کنه و بااین بهانه آشکارشده

من ازدور که دارم به شما وهمسرت نگاه میکنم بیشتر ازاینکه حس عصبانیت داشته باشم نسبت به ایشون٬ دلم میسوزه

مردی که ازنظر روحی تحت فشاره و کم میاره خیلی ضعیف و مظلوم میشه یه رفتارای دورازمنطقی ازخودش نشون میده که درعین حال هم ازشدت مسخره بودن خنده داره و هم گریه دار

ماهم ازاین قرارای کنسل شده سر دلایل بیخود زیاد داشتیم

برای همه پیش میاد مطمئن باش که همسرت ازاول هم دلش به رفتن نبود 

وگرنه ذات وشخصیت شما ستودنی تر ازچیزیه که با دوتیکه لباس سنجیده بشه خودتم اینو میدونی.

عزیزم کاش میتونستم کاری انجام بدم

من ازاینکه شما گریه میکنی خیلی ناراحت میشم٬ البته همه گریه میکنیم همه بحران روحی پشت سرمیذاریم

حالا هرکدوم به یه بهانه ای

من اینجا همه ی تلاشاتو میبینم 

مشخصه که داری ازجون ودل مایه میذاری.

شما اصلا مقصر نیستی و داری خیلی عالی وایده آل جلو میری

مشکل الان همسرشماست که بلد نیست بحراناشو مدیریت کنه

البته حتما وضعیت روحیش خیلی بدبوده که داره دارو مصرف میکنه

میتونیم یه بخشی ازاین رفتارش رو پای همین فراز ونشیب شدید روحیش بذاریم و بگیم«دست خودش نیست»

چون اگه درحالت عادی ونرمال بخواد این رفتارارو ازخودش نشون بده عجیبه

همسرشما فعلا از لحاظ روحی آسیب دیده و میشه گفت بیماره

و شما صرفا بابت این بیماربودنش داری باهاش کنارمیای و میدونی این ازخودگذشتگی ها مختص این برهه ی زمانی هست 

حداقل تاوقتی حالش بهتربشه مثلا دوز داروهاش کم بشه یا کلا قطع بشه

نمیتونم خیلی به شخصیت همسرت خرده بگیرم چون اگه شرایط رزیدنتی سخت نبود امار خودکشیشون بالا نبود

بادرنظرگرفتن همه ی اینا میتونی دید واضح تری نسبت به ایرادگیریا و حساسیتای نابجای همسرت داشته باشی و خودت رو آروم کنی

خودت هم باید به شخص دیگه ای مثل مادر یا خواهر یا دوست صمیمی پناه ببری 

یکی که بهت امیدواری بده و گوش شنوایی باشه برات

همراهیت کنه تااین دوره رو پشت سربذاری

عزیزم یه مورد دیگه هم این بود که میخواستم بگم

شماهم مثل من شخصیت وابسته و متکی به همسر داری؟

من یزمانی اگه همسرم نبود دست ودلم به هیچ کاری نمیرفت و اززندگی عقب میموندم

انگار که تمام حالِ خوشم رو گره خورده به همسرم میدیدم

همینطوری که داری بهش کمک میکنی این بحرانو پشت سربذاره وابستگیت رو بهش کم کن 

ایشون نباید تعیین کنه که حال شما خوب باشه یا بد

دراین حد ازش تاثیر نگیر

ازنظر روحی خودت روبه چیزای دیگه وابسته کن 

رشد روحی خیلی مهمه 

مگه دنیا تو همسرشما خلاصه شده؟ ما اصلا خبر داریم از ایندمون؟ اینکه هرکدوممون تو زندگی چندفصل دیگه هستیم و‌نفس میکشیم؟

تعلقت رو ازهمسرت بردار و این اجازه رو به ایشون وبه خودت نده که رفتار ایشون اشکت رو دربیاره

شما داری الان به ایشون محبت میکنی و لطف

ازسر عشق و یا حتی ترحم و دلسوزی 

پس نباید خودت رو ببازی

شما دست بالاتر رو تواین دوره از زندگیتون دارین

شما ازسر لطفت داری به همسرت کمک میکنی 

همین که شما این توانایی رو داری مسائلی که باهاش درگیری کم سروصدا تر ازایشون حلش کنی یعنی بردی

پس الان باید بابت این قدرت و توانت خوشحال باشی

واینکه یه قولی بهمون بده همینجا

میتونی یمدتی نسبت به رفتارای همسرت بی تفاوت باشی؟

سفت وسخت شدن بلدی؟ 

باید یمدت اصلا عکس العملی به رفتاراش نشون ندی و باخودت تکرار کنی که رفتارای فلانی برام بی اهمیته 

اینطوری خیلی کمتر خودخوری میکنی.

واای واای چقدر عالی گفتین کلماتتونو باید بوسید شما بی شک یا روانشناس هستید یا مطالعات عاالی دارید یا نویسنده اید و خونه تون پر کتابِ هر چی هست خیلیی باعث افتخار هستید. دقیقاا  خنده و گریه دوستمون، به همسرش بستگی داده. فتیله این چراغ دست همسرشون هست و این خوب نیست چقدر بهتون گفتم به فکر حال خوب خودت بااش بقیه خودبخود خوب خواهند شد @حرف_بی_صدا    همسرتون منفعل شده برای خودشونم نمیتونه تصمیم بگیرن اونوقت بخوان برای کازهای ایشون گریه کنید؟😥نکنید لطفا. از دور کنترلش کنید حالشون خوب بااشه اما خودتونو وابسته و درگیر ایشون نشون ندین.

منم موافقم 

بنظرم مرد وقتی نق بیخود میزنه و قر الکی میاد و... باید چندروز حتی خیلی کم تنهاش بزاری و بری سفر یا پیش مادری کسی ببینی دلش واقعا برات تنگ‌میشه و میگه برگرد خونه و دوریت سخته و... یا نه 

من یبار همسرم ایرادا بنی اسرائیلی میگرفت که نمیدونم من بعضی اوقات احتیاج دارم تنهایی خلوت کنم و کسی پیشم نباشه و سکوت باشه و کسی دورم نباشه و.... خیلی دلم شکست از این حرف اما چیزی نگفتم 

هفته بعدش گفتم من چندروزی میخوام برم سفر دیدن مادربزرگم تنهاست دلم تنگ شده 

و واقعانم رفتم یه شهر دیگه بود اما گفتم بزار برم تا بهتر بشه

همینکه رسیدم خونه مادربزرگم امروز نه فرداش زنگ زنگ زنگ کی میای؟ کی میای؟ ۲ روز شد که رفتی

فرداش دیگه باید برگردی و... یعنی کاری کرد که من همونشب ماشین گرفتم برگشتم

بعد میگم خودت مگه نگفتی میخوای تنها باشی میگه حالا من بگم تو باید بری؟ باید بگی نه من هیجا نمیرم