من ۱۹ سالمه ...
بشدت مذهبیو اعتقادی نماز خون ...
سال پیش که ۱۸ سالم بود از یک پسری خشم اومو شدیدددددد
تا بحال به یک پسرم نگاه نکردم که بگم چشم داشنم پسر یکی از هم هیئتی هامون بود قبلا منو براش خاستگاری کرده بود منم ندیده ردش کردم ولی وقتی دیدمش گفتم خیلی پسر آقایی بوده . سر نمازام میگفتم خدایا دوباره قسمت من کن
تا اینک اون پسر بهم پیام داد و من شیطان قول زد دقیق یکماه باهاش حرف زدم در مورد همه چیز قصدش ازدولج بود مامانش شماره مو داده بود ...
ولی پدر و مادرم ردش کردن و اینم دیگه پاپیش نزاش گف دیگه رد میکنن من چیکار کنم.
یکسال از اون ماجرا میگذره همیشه عذاب میکشم که کاش حرف نمیزدم الان مادر اون پسرت میگه چقدر دختره بی حیایی بودم
ولی من نمیدونم اون روزا عقلمو از دس داده بودم یا چی