منم اینجوری بودم تو مدرسه تغذیه هامو نمیتونسم بخورم چندشم میشد . مامانم روز اول مدرسه خوذش برام دوس پیدا میکرد برا همین یکم اسون میگذشت واسم . درسخون بودم اواسط مدرسه میشدن دردونه درسخون معلم . اول سدنم بهم اعتماد ب نفس میداد دیگ مدرسه شد از جمله بهترین خاطراتم
براش دوست پیدا کنین بزارین خودشون بین خوذشون حل کنن . اینجوری دلش گرمه ک یکی هس کنارش