ح س ششم هست

سلام عزیزم شما هم حس ششمی درسته؟

اره واقعا من تو این سایت فهمیدم حسم اوکیه قبلش بهش توجه نمیکردم 

و سعی میکنم اینجا جواب خیلیا رو بدم

بعضیام که اذیت میکنن

خوشحال شدم از چت باهات عزیزممم🧡😚منم ازت ممنونم

نه بابا من خودم سوالامو از این بنده خدا داشتم میپرسیدم.

من با حس شیشم کار نمیکنم.

شاگردِ یه شیخی ام و دارم روی چاکراها و انرژیا کار میکنم.

البته این کاربر مثل اینکه به صورت خدادادی دارتش

ولی من فقط زمینه‌شو دارم برای همین دارم تعلیم میبینم‌.

و فعلا درحد و شرایطی نیستم بتونم پاسخگوی درستی باشم.

عه تو ام آیدایی مگه😂 آخی عزیزم🥺خیلی ساده ام خیلی و همیش خدا ناراحت

تگ کردم

آن هایی که حس ششم دارند برای خودشون را نمی توانند حس کنند،موفق باشید

عزیزم شما کسی هم دیدین بیان پیش اسن شیخ سوال بپرسن درمورد حساشون؟

من میخواستم برم درموردش از یه شیخی بپرسم ولی خجالت کشیدم بگم از تو نی نی سایت به حسم پی بردم😂

عزیزم من قبل ترها جواب شما رو دادم🥺شما هم انقدر سوال پرسیدین کلافم کردین

بله ایشون دیگه یجورایی مثل پدرم شده چندین ساله در محضرشونم

فقط اینو بگم که ایشون کارای شیطانی مثل طلسم و سحر و جادو رو انجام نمیده

با انرژی و چاکرا ها کار میکنن

نمیدونم اطلاع دارید یا نه که بعضی از افراد به ی درجه ای نائل میشن که از طرف حضرت مهدی و خدا ، توی عالم غیب میتونن تصرف کنن . 

شیخ فرزان هم دقیقا همچین شخصیتی هستن.

اگر بخواید میتونم باهاشون راجبتون صحبت کنم و بعد شمارشون رو بهتون بدم یا شما شمارتون رو بدید که صحبت کنید دربارش .

البته در موارد خیلی خاص حضوری هم مشکلی ندارن.

واسه منو میگی که چن سال دیگه ازدواج میکنم

ناراحتیتو دور کن

هرچی تو شاد تر باشی شوهرت بیشتر دنبالته

دقیقا مثل اسمت باش شاد

و یه گیاهی که بدون سختی بزرگ میشه

به خودت سخت نگیر گلممم

خب لازم نیست حتما بگی از کجا به حست پی بردی که

فقط بگو چندین نفر ازت سوال پرسیدن که متوجه ی این حس شدی.

برای من اولین روزی که همدیگرو ملاقات کردیم(به واسطه ی مامان زینبم ) ایشون یه شکلات انداخت طرفم و ازم خواست متقابلا اینکارو انجام بدم🙂😂 و از اینجا بود که تشخیص دادن که من زمینشو دارم یا نه.

چرالایک میکنی چواب نمیدی عزیزم؟ 

راستش میترسم درمورد حسم بفهمم🥺دو شب بعد اینکه فهمیدم حسم خوبه بشدت انگار اذیتم میکردن

یشبم تا رفتم تو حیاط سگا دور حیاطمون انگار حلقه زدن بشدت پارس میکردن تا رفتم تو دسشویی ساکت شدن

نه اونا چشمشون به من بود نه من به اونا