سر ی بحث کوچیک رفت خونه مامانش و اونام چون از من خوششون نمیومد بدون اینکه علت بحثمونو بپرسن گفتن طلاق!
الان چن ماهه که رفته..و حتی ی زنگم بمن نزده..خیلی راحت تموم کرد این زندگیو..مگه زندگی بچه بازیه🥲چون خانوادش نخواستن اونم نخواد منو..چجوری انقد راحت منو کنار گذاشت
حتی راجب طلاق بخودمم نگفته..به بابام پیام داده که بیوفتین دنبال کارای طلاق و تمام
حق طلاق دارم راحت میتونم طلاق بگیرم
کلی هم بد منو گفته و تهمت زده بهم..من حتی نمیتونم جواب بدم چون بخودم هیچی نمیگه..
فقط چجوری میتونه؟چرا منه خر نمیتونم؟چرا هر لحظه به یادشم..ما اوکی بودیم..هر کی از بیرون میدید فک میکرد عاشق همیم و حسرت مارو میخوردن
چن روز قبل رفته خونه کل وسیله هایی که خودش خریده بود برده
خدایی چجوری میتونه؟من بعد رفتن اون حتی نمیتونم وارد خونم شم حالم بد میشه اصن نمیرم خونه..بعد اون به یاد وسایلش افتاده که ببره..ولی به یاد زن و زندگیش نیوفتاده یعنی؟