هر موقع میره خونه داییم برمیگرده عوض میشه
مثلا زنداییم دیر غذا میپزه، حدودا ساعتای ۳ ناهار میخورن مثلا یا شایدم دیرتر
بعد مامانمم از روش اون خوشش میاد به این دلیل که میگه این نشون میده حرف حرف زنداییمه و به ما گرسنگی میده. حالا من حتی دوست دارم ۱۲ بخورم ناهارو.
یا مثلا اینبار اومده میگه زنداییت خیلی روش تربیتیش خوبه، به بچه هاش رو نمیده و باهاشون جدیه و چند شب پیش داشتم راجع به مساله ای باهاش حرف میزدم، اصلا بهم توجه نمیکرد و منم عصبی شدم و داد زدم، ضربان قلبم رفت بالا و تا صبحش خواب راحت نداشتم و عذاب وجدان گرفتم. خدایی بدم میاد از زنداییامو خاله هام. هیچوقت بد اونا رو نمیگه چون بنظرش غیبته ولی بد عمه و عمومو میگه. خیلی حرصم میده. حالا بگید حق دارم یا نه و اگه دارم چیکار کنم اینقدر اخلاقا و رفتارای بیخود خونوادشو تقلید نکنه.