2777
2789

الان خونه مادرشوهرم هستم با رفیقش رفتن یه کاری داشتن رفت ساعت ۲ بیان میگه گفته تو ماشین میخوابم من نذاشتم قراره بیاد خونه ما

منو میبره خونه مادرم

ولی خونه بهم ریختست اعصابم خرایه 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

برات مهم نباشه اگه کار همیشگیشه

من خودمو خیلی عذاب دادم و پیر شدم تو این کارو نکن

"دراعماق زمستان،سرانجام آموختم که در درونم،تابستانی شکست ناپذیر وجود دارد"                                         آلبرت کامو

دیگ حالا چرا خودت خونتو ول میکنی؟!

تاريك انديشان هميشه سعى مى كنندزنان را در «سياهى» نگه دارند؛آنها از روشن شدن ذهن زن مى ترسند !چون خوب ميدانند اگر زن بداند،به فرزندانش هم ياد ميدهد !

مشکلی ندارم چون اینجوری یهو پیش اومده دیگه 

اگه از پرپر شدن هموطنای بی گناهت خوشحالی ،یا به نطفه ت شک کن یا به لقمت😏                                                     گفتند دنیا، دنیای مذاکره است نه موشک.... ما زبان دنیا را بلدیم اما سردار ما را با موشک زدند ... 

اصلا نمیتونم قبول نمیکنم حتی ممکنه جدا شممن از خونم برم تا طرف رفیقشو بیاره ...نه اصلا

۱۲سال کار من همینه

تازه به ندرت پیش میومد میرفتم خونه مادرش 

با سروصدا نمیزاشت بخوابیم ساعت ۸صبح هم تلفن میگرفت دستش به همه زنگ میزد که فلانی خوابه من میخوام برا ناهارش ماکارانی درست کنم

در صورتی که بعد خووم بلند میشدم غذا درست میکردم

دیکه نمیگفتم این دختر هم با بچه ها آواره شده مقصر پسرمه

دوست دارم اینقدری از خدا عمر بگیرم که مردن همسرم و مادرش رو ببینم

"دراعماق زمستان،سرانجام آموختم که در درونم،تابستانی شکست ناپذیر وجود دارد"                                         آلبرت کامو

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792