جامو جدا کردم ازش . فعلا از سر کار نیومده.
تشک اونو جدا انداختم تو یه اتاق دیگه.
امروز باهاش بحثم شد ازش پرسیدم چقد درامد داشتی(البته با لحن تندی پرسیدم) اونم برگشت گفت چرا باید جواب پس بدم دوران مجردیم خیلی راحتتر بودم.
منم خیلی ناراحت شدم امروز کلا باهاش صحبت نکردم.
میگن خوب نیست جاتو جدا کنی از شوهرت ولی من هرکاری میکنم نمیتونم غرورمو بذارم زیر پا بچسبم بهش