ببین امروز رفتم مصاحبه برا کار شیفتم ۸ شب تا یک شب
خونمونم بهش دوره خیلی استرس گرفتم با دیدن این تاپیک
اخه چند وقت پیش میخواستم برم یجا برای کار با پزشک اون موسسه دعوای شدیدم شد و حتی طوری شد همسرم و اون پزشک هم بحثای خیلی خیلی بدی باهم کردن اونجا یه منشی خانوم بود که من برای دیدن پزشک با اون خانومم بحثم شد و دروغ میگفت آقای دکتر الان نیست
امروز تو محل کار جدید سر مصاحبه این خانومم اومده بود
موردم باهات مشابهه اصن ترسیدم اونم نره زیرابمو بزنه
گرچه نیرو تزریقات تجربی کجا و فوریت پزشکی کجا
اماااا باز زبونه دیگه یموقع بد بچرخه
میترسم اینهمه ساعت برم و برگردم با چشمای آستیگمات بشینم پشت فرمون و رانندگی کنم اخرشم بعد چند روز بگه نیا و فلان واقعا راست میگی زور داره