کاش وقتی از درون زندگی کسی خبر نداریم اینجوری نگیم
خبر داشتی کتکم زده کبود شدم
خبر داشتی به خانوادم بی حرمتی کرده فحش داده
خبر داشتی دانشگاه شهر دور دانشجو بودم حتی نمیدونست چجوری میرم میام
خبر داشتی کتکم زد اونم با کمربند بعد وسط شهر ولم کرد کبود کبود بودم مردم بد نگام میکردشهر غریب ولم کرد
خبر داشتی که لباسمو تو تنم پاره کرد از عصبانیت
خبر نداشتی که خواهر