نامزد دارم
بابام یه بار در خونه بود
من و نامزدم بالا بودیم انشالله به زودی محرم میشیم
داشتیم ناهار میخوردیم بابام در زد تا رفت پایین در باز کنه یه چند دقیقه دیر شد به مامانم گفته بود اینا اون ۵ دقیقه داشتن چه غلطی میکردن نکنه کاری کنن پسره ولش کنه بره
دلم گرفته توقع نداشتم از پدرم
حتی اگه کاری کنم نباید اینقدر بدبین باشه