2777
2789
عنوان

امید در زندگی

11 بازدید | 0 پست

روزى حضرت عیسى(ع) دید پیرمردى بیل به دست گرفته و زمین را بیل می‌زند و براى كشاورزى آماده می‌سازد، گفت: خدایا! آرزو را از دل این پیرمرد بیرون كن.

پس از لحظه‌ای دید آن پیرمرد، بیل را كنار انداخت، در همان‌جا بر زمین دراز كشید و خوابید. عیسى(ع) عرض كرد: خدایا! آرزو را به این پیرمرد بازگردان. ناگه دید پیرمرد برخاست و بیل خود را به دست گرفت و مشغول بیل زدن و كار كردن شد.

عیسى(ع) نزد آن پیرمرد آمد و پرسید: چرا در آغاز كار می‌کردى، سپس بیل را كنار انداختى و خوابیدى، پس از لحظه‌ای برخاستى و مشغول كار شدى؟

پیرمرد گفت: وقتى مشغول كار بودم، ناگاه فكرى به ذهنم خطور كرد، به خود گفتم: تا كى می‌خواهی كار كنى؟ با این‌که پیر هستى و عمرت به لب دیوار رسیده است؟ ازاین‌رو بیل را كنار افكندم و خوابیدم، در این هنگام با خود گفتم: تو تا زنده هستى نیاز به‌کار كردن دارى تا هزینه زندگی‌ات را تأمین كنى، ازاین‌رو برخاستم و مشغول كار شدم.[٩]

آرى امید و آرزو در حد خود، خوب است و موجب حركت می‌شود و اگر نباشد موجب تنبلى خواهد شد.

مسیح فرمودحقیقتی که حتی در تاریکی از گفتن آن هراس داشتید روزی در روشنایی شنیده خواهد شد و ایمانی که در کنج خانه ها آموختید روزی بر پشت بام ها فریاد خواهند زد.

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792