خواهرم دیروز مهمون داشت گفت بیا خونه ما کمکم کن. منم رفتم مهمونا که رسیدن کوچشون یخ بود پاشدم برم کمکشون در پشت سرم بسته شد در صورتی که خوههر زاده های دو سالم که دو قلون تو خونه بودن تنها در خونشونم از داخل ضد سر قت در راهروم اهنی من قبل بیرون امدن در ضد سرقتو بستم که نرن تو راهرو اتفاقی براشون بیفته
خب
خوب
خب
بعد که بسته شد دیدم بچه ها ترسیدن جیغ میکشنو گریه میکن مهمونام در در هوا سردد انقدر ترسیده بودیم من گفتم از در حیاط میرم بالا حتی رفتم بالا خواهرم نزاشت بپرم چون خیلی بلند تر بود از اون ور با ی بدبختی منو کشیدن پایینو یهو دیدیم صدای در ضد سرقت امد که باز شد
بعد گفتم خاله جون بیا در وا کن این در راهرو راحت باز میشد باز کرد دیدم از گریه سرخ شدن طفلیا خودشو انداخت بغلم
گذاشتین رفتین بیرون کلید با خودتون نبردین؟😶
بعد رفتن مهمونا گفتم ابجی. این که اصلا قدش ب دستگیره در نمیرسع حتی پاشم بلند میکرد نمیرسید گفتم پس چجوری درو وا کرد صداش امد
اون در ضد سرقت چجوری باز شد؟
بعد گفتم خاله جون برو درو وا کن ببینم چطور وا میکنی گفت نههه یعنی نمیتونم. گفتم نه برو مگه وا نکردی گفت دستشو وا کرد گفت بغلم کن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز