از من میگذره برای زاضی نگه داشتن عمه هام
از گلوی من میزنه میکنه تو گلوی بقیه
برای من تولد نمیگیره روز تولدم میگه بریم رستوران ولی یدونه غذا بگیریم هااااا
بعد تولد بقیه چه کیکی و چه کادویی میگیره سوپرایزشون کنه
هرکی از راه میرسه یه ادم فله گیرش میاره درداش و بهش میگه بعدم ولش میکنن میرن
هرچی بهش میگم هرچی دعوا میکنم گوش نمیده
خستم بخدا روح و روانم بهم ریخته