الان یه ساله میره پیش پکتر یه هفته بود داروهاشو قطع کرد دقیقا روز سوم ک دارو نخورد سر منو کوبید تو ماشین با مشت
من هیچی به مامانم نگفتمچ،ون کاری از دستش بر نمیاد فقط اعصابش خورد میشه ازونروز تا حالا بهم میگه چرا اونروز سردرد گرفتی من گفتم یکی از دهترا تو کتابخونه ب شوخی زد تو سرم اومد کتابخونه برام غذا بیاره ب دوستم با خنده و شوخی گفت مظلوم گیر اوردی میزنی دوستم گرخیده بود کلی براش چش و ابرو اومدم تا جلو مامانم لو نرم