سلام من یه چهار ماه با یه اقا پسر دوست شدم
همچیزش خوبه فقط ریلکسه بارها و بارها راجب این موضوع باهم صحبت کردیم ،قهر کردیم ، بحث کردیم
یه هفته خوب میشه دوباره هفته بعدش علائم ریلکسیشو نشون میده
مثلا دو روز پیش رفته بود سرکار بعد دکتر تا چهار بعدازظهر ازش خبری نشد من یه تماس ساعت ۲ باهاش گرفتم جواب نداد ساعت ۴ زنگ زد گفت دکتر بودم سرماخوردم
گفتم خب میتونستی همونموقع یه پیام کوچیک بدی من دکترم گفت راست میگی اشتباه کردم
خیلی ازین دست رفتارا داشته..من خیلی سعی کردم مثه خودش بیخیال باشم ولی حقیقتا نتونستم واذیت میشم
بعد من خودم یه ادمی ام ک خیلی سخت به ادما حس پیدا میکنم حس واقعی منظورمه الان این اقا بعد ۵ سال اولین نفری بود ک بهش حس پیدا کردم
بخاطر همین دوسندارم تمومش کنم من سالها دلم برا این حس داشتن خودم تنگ شده بود🫠
نمیدونم باید چیکار کنم