کلاس هفتم بودم تابستون.اون روز قرار بود کارنامه بگیرم.دامن پوشیده بودم از اونایی که گیره فلزی داره و زیپ به جای دکمه .خلاصه چادر سر کردم.خونه بابام خدا بیامرز اون موقع بر خیابون بود و پر رفت و آمد.از درب زدم بیرون و رسیدم سر خیابون اصلی.یهو دیدم نمیتونم قدم بردارم.دامنم افتاد مچ پام.تازه اون لحظه فهمیدم دمپایی پلاستیکی بزرگ آبی حیاط رو پوشیدم.خدا برای کسی پیش نیاره