سوار یه تاکسی شدم راننده گفت خانم کجا پیادتون کنم
به جای اینکه بگم میدون محمدیه گفتم محمتیه
موقع گنکورم یبار یکی گفت چرا درس نمیخونی گفتم ببخشید و یخ لبخند زدم سرمو انداختم پایین😐💔
جلو مهمون ها با باسن خوردم زمین🫠🙂
سوتیم برای امروزه
با رفیقم داشتیم رد میشدیم بعد یه ماشین دیدم خیلی خفن بود و خلاصه کم پیدا میشد شبم که بود شیششم دودی گفتم واااااای ماشینو نگااااا هلووووو یه دفعه دیدم اشاره میکنه مرتیکه نشسته تو ماشین و شنیده بود صد در صد با اون صدای بلندم با یه حالت اینا دیگه کین داشت نگاه میکرد آب شدم رفتم تو زمین
من رفتم پارچه ی جنس کشمیر بگیرم به فروشنده گفتم ببخشید پارچه کشکیر متری چند
چند سال پیشا شب جمعه رفتیم سر مزار بعد یکی داشت خیار خیرات میداد من یکی برداشتم پسرم اومد گفت چرا برا من نگرفتی منم رفتم دوباره بردارم پسره یه نگاه ب من انداخت منم یه دفعه گفتم آقا ما دوقولوییم من اون یکی قولم🤦😬
یکبار با مادر شوهرم تلفنی احوال پرسی میکردم گفتم خوبین؟ زنده این؟ آخه چراااااا
با رفیقم رفته بودیم پارک بعد این یهو جلوی چند تا زن چادری اخمو وایساد بعد هیچکسم حرف نمیزد من احمقم به ذهنم نمیرسه اینا ممکنه فامیلای این باشن مث ماست نگاه کردم بعد طی حرکت احمقانه ای گفتم اععع فامیلاتن؟ سلام😑😑😑😂
اسی خدانکشت خیلییی خوب بودنن🤣🤣👌
مامانا میشه راهنماییم کنید تاپیک آخرم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز