با دوستام 😑
خودم خونه مامانم
ولی همسرم و بچه هام خونه مادرشوهر،عمه،عمو.
چون خونه مامان من خلوته،اونور شلوغه
انقدر کم جمعیتیم دور همی به حساب نمیاد خونه مامانم میشیم من و مامانم و بابام
خونه مادرشوهرمم میشه من و مادرشوهرم و خواهر شوهرم😂
ولی با این حال خونه مامانم قطعاااا.... خونه مادرشوهرم جو سنگینه ادم اصلا میترسه صحبت کنه خواهرشوهره به خودش بگیره جنگ و دعوا راه بندازه
هیچ کجا
خونه بابا سالی سه بار میرم هر بار با بغض و ناراحتی میام
مادرشوهرمم که مریض و خونه من هستش وقتی بچهاش میان خیلی خسته میشم ولی بهم خوش میگذره حداقل چهارتا ادم میبینم بتونم معاشرت کنم
اره منم همینطور کل حرف زدنم یا تایید کردنه یا لبخند میزنم سرتکون میدم دبگه چییی بشه هزار بار اون حرفو تو ذهنم مرور کنم ببینم مشکلی نداره بعد به زبون بیارم 😂😂یکبار تو جمع گفتم من تهران رو خیلی بیشتر از فلان شهرستان دوست دارم یه دعوا و بحثی راه انداخت که اره به ما گفت شهرستانی مگه ما نمیتونیم بیایم تهران تو بخاطر داداش من رفتی تهران 😑😂(درصورتی که ما خودمون تهران خونه داریم)
من دیگهجرئت نمیکنم صحبت کنم😂
ولی خونه مامانم راحت درار میکشم حرف میزنم به قول شما هرلباسی میپوشم
هیچ کدوم
خونه‌ی مادرشوهرم به شدت شلوغ+ کلی فضولی و دعوا و سر و صدا
خونه ی مامانمم فقط این که راحت ترم
من اصن از مهمونی و خونه کسی رفتن بدم میاد
