امروز میخاستم برم پیش مساور مردسه،گفت نه وقت ندارم،سهشنبه بیا گفتم باشه....
ولی بعدش رفتم طیقه پایین دیدم مشاور داره با ناظم حرف میزنه که خب چیز طبیعیه...رفتم دستشویی،یکم دور زدم تو حیاط،با دوستام حرف زدم،وقتی برگشتم هنوزم داشتن حرف میزدن..
من کار داشتم تو دفتری که داشتن باهم حرف میزدن،اما تا درو زدم اثن پراکنده شدن،حرفشونو کاملا قطع کردن...
ازونورم مشکاور خیلی چیزا از زندگیم میدونه..و ینفر قبلا هشدار داده بود که به مشاور اعتماد نکن،من یه چیزایی شنیدم که تو نشنیدی،من میدونم درموردت حرف میزنن
ینی داشتن پشت سرم حرف میزدن؟؟؟