از همسرش جدا شده با دوتا بچه برگشتن خونه پدرم (تا اینجاش مشکلی نیست خونه پدر هردومونه)
همه کارای بچه هاش با مامانمه از درس یاد دادن تا خورد و خوراک انقدر تر و خشکشون کرده همسایه ها فکر میکنن بچه های مامانمه آبجیم مجرده
خانوم بلیط ترکیه گرفته با دوستاش میخواد بره ترکیه بچه هاشم نمیخواد ببره و قرار زحمت پدر و مادر پیر من صد برابر بیشتر بشه هیج کمکی ام بهشون نمیکنه چه معنوی چه مالی تو خونه ام دست به سیاه سفید نمیزنه من و خواهر و مادرم عین کلفتا کار میکنیم خانوم لم میده
مامانم بنده خدا قبول کرد گفت برو ولی استوری نکن جدا شدی برات حرف درمیارن یه سلیطه بازی درآورد و فحشای رکیکی داد که من به جاش خجالت کشیدم تازه دارم به شوهر سابقش حق میدم