2777
2789
عنوان

آیا خواسته من غیر منطقیه

119 بازدید | 15 پست

سلام من در حال حاضر شرایط روحیم خوب نیست چون پدرم ۷ ماهه فوت شدن و وقتی برای چیزی شاد میشم چند دقیقه بعدش از خودم بدم میاد و خود خوری میکنم و واقعا تا چند روز عذاب میکشم دست خودم نیست من با زندگی عادی کردن اصلا خود خوری نمیکنم و مهمونی های خودمونی هم میرم و حالم خوبه ولی مثلا اگه تولد کسی باشه یا جای شلوغی باشم که همه شادن من واقعا اذیت میشم چون مجبورم نقش بازی کنم و حال روحیم بد میشه و نیاز به تنهایی دارم تا با خودم کنار بیام .

ما چند ساله که شب یلدا خونه خودمون می‌مونیم و جایی نمیریم نمیدونم چرا امسال همسرم گفت بریم خونه پدرش و منم گفتم(  چند ساله خونه خودمون بودیم امسالم خونه خودمون باشیم چون من نمیتونم بیام ) همسرمم عصبانی شد و گفت اصلا نمی‌خوام بیای و تو کی هستی و از این حرفا ، من مشکلی با این ندارم که اون بره خونه پدرش  و منم برم خونه پدرم هر دو خوش باشیم، من ترجیح میدم روز بعدش برم حالت سر زدن نه دور همی ، 

حس بدی دارم که این مواقع جایی برم 

کسی که عزیزش فوت می‌کنه این رفتارش غیر عادیه؟


بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

نه به نظر من طبیعیه

۷ماه زمان کمی برای داغ پدر هستش شما هنوز عزاداری و واقعا مرور زمان باید ارومت کنه

با همسرت دعوا نکن فقط شرایط روحیت توضیح بده

اگر مادرتون در قید حیاته من باشم ترجیحم اینه کنار مادرم باشم

عزیزم حست طبیعیه . منم یکساله پدرمو از دست دادم اوایلش حتی نمیتونستم عذا بخورم . میگفتم چطور بخورم وقتی پدرم دیگه نیست . شادی .  لباس روشن . خنده . همه چی حالمو بد میکرد . الان بهترم . دارم کنار میام با نبودنش . امیدوارم دلت اروم شه عزیزم 

نه به نظر من طبیعیه۷ماه زمان کمی برای داغ پدر هستش شما هنوز عزاداری و واقعا مرور زمان باید ارومت کنه ...

مادرم آلزایمر دارن و الان روی تخت هستن ،حالم بده با اینکه هنوز ۳۰ سالم نشده نه پدرم هست نه مادرم سالم هست که دلگرم باشم و وقتی جایی میرم حس بی کس بودن نکنم

حالت بده تو خلوت خودت ناراحت باش گریه کن ،اینطور رفتارها زندگیتو از بین میبره کسی نه تورو می‌فهمه نه درک می‌کنه نه براش مهمه حالت ،ناراحتی بیش از اندازه کنی جلو دیگران فقط تا یه حد تحمل میکنن نه بیشتر ،تو مجبوری به ادامه زندگی پس با دوری کردن از جمع کاری از پیش نمیبری  اینطوری بیشتر خودتو اذیت میکنی تو جمع باش فکرتو به حال و اون جمع بده حواستو پرت نکن 

زندگی روسخت نگیر پدرتم دوس نداره اینقد خودتو اذیت کنی من به شما خق میدم اقایون درکی ندارن ولی مطمین باش اگه خودشم تو این موقعیت بود خودشو اذیت نمی کرد همسرتون دوس نداره افسرده باشین

عزیزم حست طبیعیه . منم یکساله پدرمو از دست دادم اوایلش حتی نمیتونستم عذا بخورم . میگفتم چطور بخورم و ...

بخدا عذاب وجدان حتی برای کوچیک ترین چیزا و دلتنگی  داره خفم می‌کنه ولی چون بچه دارم سعی میکنم گریه نکنم پیششون

زندگی روسخت نگیر پدرتم دوس نداره اینقد خودتو اذیت کنی من به شما خق میدم اقایون درکی ندارن ولی مطمین ...

یکی از چیزایی که اذیتم می‌کنه اینه دارم کلا نقش بازی میکنم و غمم رو نشون نمی‌دم همیشه اینطوری بودم احساساتم رو بروز نمی‌دم و فقط دنبال یه جاییم کسی نباشه تا غم و غصه هامو خالی کنم

مادرم آلزایمر دارن و الان روی تخت هستن ،حالم بده با اینکه هنوز ۳۰ سالم نشده نه پدرم هست نه مادرم سال ...

اوه متاسفم واقعا ناراحت شدم امیدوارم هر چه زودتر حالت خوب بشه

نمیتونگ بگم درکت میکنم چون جای تو نیستم ولی میدونم از دست دادن عزیز چقدر سخته

در مورد احساست نباید باهاش بجنگی و بخوای ب زور خودت خوب نشون بدی باید بزاری زمان حلش کنه

همسرت اگه ادم خوبیه میتونی ازش بخواهی که بیشتر پشتیبان عاطفیت باشه

شاید همسرت هم حال ناراحتت دیده امسال پیشنهاد داده که برین خونه مادرش شاید فکر میکنه این جور حال و هوات عوض میشه

شاید مادرت شما رو یادش نباشه ولش شما مادرتون یادتونه شاید بد نباشه بری پیشش و فقط به مادرت فکر کنی که هنوز هم سایه اش هست حتی اگر خودت فک کنی تکیه گاه نیست

اوه متاسفم واقعا ناراحت شدم امیدوارم هر چه زودتر حالت خوب بشهنمیتونگ بگم درکت میکنم چون جای تو نیستم ...

دقیقا من دوست دارم من برم پیش مادرم همسرمان برن پیش خانوادش تا شاد باشندهمسرم خیییلی آدم خوبیه حال منو نمیدونه چون سعی میکنم اطرافیانم هیچی نفهمن از غصه هام و الان همسرم فکر می‌کنه اینکه خوبه حالش چرا نمیاد خونه پدر من، حقم داره ندونه چون من گریه هامو شبا یا وقتایی که تنهام میکنم و از درونمم خبر نداره که دارم چه سختی میکشم که برای خانوادم مثل سابق باشم تا اذیت نشن

دقیقا من دوست دارم من برم پیش مادرم همسرمان برن پیش خانوادش تا شاد باشندهمسرم خیییلی آدم خوبیه حال م ...

اگه ادم خوبیه احساس واقعیت بگو

بهش بگو که تا چ حد تحت فشاری ولی به خاطر بچه هات و حرف دیگران سعی میکنی قوی خودت نشون بدی

اتفاقا با عشق زندگیت درد و دل کنی شاید بهتر بشی

قوی بودن خوبه ولی همه ما نیاز داریم که تو زندگیمون یکیو داشته باشیم که پیشش خود واقعیمون باشیم

همسرت خودش خواسته تو شادی و غم کنارت باشه پس غمت باهاش شریک شو مطمئنم حالت بهتر میشه

البته به شرطی که فکر میکنی ادم مناسبیه شوهر خوب نعمتیه که فقط بعضیا دارنش

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792