سلام بازی مسی رو میخواستم ببینم رفتم آشپزخونه شیر کاکائو بیارم با بازی نوش جون کنم یهو شوهرم کانال عوض کرد
گفتم شوت مسی چیشد یهو دیدم قسمت ۳۶۷ سریال غنچه های پژمرده داره میبینه گفتم پاشو بینم مرتیکه
بعد شوهرم گفت دستتو بنداز
درگیری شد بین من و شوهرم
کارآگاه پشندی و ساعد از راه رسیدن کارآگاه شروع کرد شلیک کردن گفت دستتو بگیر بالا بگیر بالااااا وایسا اونور بیا اینور شوهرم از ترس دستش برد بالا
ساعد گفت قربان مسائل خانوادگیه به ما...
کارآگاه گفت تو حرف نزن صحبت نباشه شوت مسی چیشد؟
من گفتم کارآگاه داشتی از تلویزیون ما میدیدی
ساعد: آره ما از ترس مافیا تو کمد..
کارآگاه پشتدی: صحبت نکن نو وقتی من حرف میزنم
وی در ادامه افزود
کی کانال رو عوض کرد مگه نگفتیم سریال کره ای جرمه
شوهرم گفت ترکیه
کارآگاه پشندی: ببند وقتی کارآگاه پشندی داره صحبت میکنه و سمت شوهرم شلیک کرد ولی لوستر خونمون افتاد مثل اینکه ماشه کج بود بعد خانوما لوستر خورد بهم افتادم تو زیر زمین خواهش میکنم کمک کنید اینجا خیلی سرده ۲۵ متر برف اومده