اون زمان ک هنوز با شوهرم مَحرم نبودیم اومده بود بریم دور بزنیم و چون یذره سرعتش بالا بود رو یه دست اَنداز خاس ترمز بگیره من گوشی دستم بود پرت شد زیرِ صندلیه شوهرم..حالا من این وسط رضایت نمیدادم خم بشم گوشیمو بردارم یکی باید منو راضی میکرد گوشیو بردارم🤣 خودمم سفت گرفته بودم ک مثلا برام مهم نیس و دارم از دیدنه جاده لذت میبرم داشتم ازخجالت آب میشدم شوهرمم میگف من دستم ب فرمونه ماشین زیاده شما بیزحمت گوشیو وردار اخه گوشیم داشت زنگ میخورد منم میگفتم ن مشکلی نیس بزار زنگ بخوره..پیش خودم میگفتم حالا اگ من خم شم ب بدنش برخورد میکنم پیش خودش میگه عادیدی این دختره دلش خاست از خداخاسته بود😐🤣 مث مجسمه خشکم زده بود اصن هیچیم نمیگفتم نمیدونم چرا تهش زد کنار گوشیو بهم داد از خنده غش کرده بود..هنوز ک هنوزه یاد اون حرکت سم میفتم ناخوداگاه میزنم زیر خنده😂بیاید یه چن تا حرکت سم از خودتون بگید ببینم چن نفر تباه بودیم😅🫢
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
وای یبار با شوهرم داشتیم راه میرفتیم سر یه کوچه ای جوب بود من داشتم میوفتادم شوهرمو گرفتم اونم کشیده شد ب جلو سرش محکم خورد تو تابلوی سر کوچه🤣🤣😂هفته اول اشناییتمون بود
انقد خجالت کشیدمااا کلا سرخ شدم اولین باری ک دستم به پسر میخورد خورد این لحظه بود