برف میبارد
تو نیستی و من تنها قدم میزنم در کوچههای حسرت
برف میبارد
اما
آدم برفی من یک دست و یک چشم بیشتر ندارد
برف میبارد
اما
خسته میشوم
من و جای خالی تو
شومینه
یک لیوان چای
و چشمان من به ناکجا آباد
چای مینوشم
احساس درد میکنم
تمام خاطرات درد میکند
برف که میبارد