2777
2789

میشه کمکم کنین قلبم داره آتیش میگیره بگین چیکار کنم آروم شم.ما یه سال باهم بودیم قصدمون جدی بود. ۶ ، ۷ ماه اول خیلییی بهم محبت میکرد حواسش بم بود. اگر من مریض میشدم اون خودشو می‌کشت. همش سوپرایزم میکرد مثلا اسممو با یه متنی که خودش می‌نوشت میداد توی کانال های پرمخاطب بزارن تا اینجوری بم‌ ابراز علاقه کنه و من خوشحال شم 🙂بعدهر چند روز یه بار میومد دیدنم و لحظه شماری میکرد منو ببینه. برام کادو می‌خرید و خلاصه همه جوره ثابت میکرد دوسم داره.میگقت عید میام خاستگاریت و همش از آینده و خونه زندگی مون حرف میزد. منم بهش خیلییی وابسته شدم و با همه شرایطی ک داشت  کنار اومدم ( خونه ، ماشین ، پس انداز و... هیچی نداشت) میگفتم فدای سرت باهم به همه چی میرسیم

ادامه ش نوشتم الان میزارم 

 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یهو بعد ۶،۷ ماه کم کم سرد شد. کمتر پیام و زنگ میزد وقتی اعتراض هم میکردم می‌گفت من که نمیتونم همش به تو پیام بدم! حتی دیگه  نمیومد منو ببینه میگفت این همه راه بیام که چی بشه؟ خسته میشم. 

به خانوادش هم به شدت وابسته بود.

توی هر بحث و دعوایی مثل آب خوردن به خانوادم فحش میداد توهین میکرد.

رفیقاش هم معتاد بودن اینم پامیشد می‌رفت باهاشون قلیون سرا و بیرون. یه رفیقی هم داشت که من باهاش دعوام شده بود‌( پسره معتاد و هرزه بود) بهش میگفتم با این آدم رفت آمد نکن هیچوقت گوش نداد می‌گفت من تا ازدواجمون از این آدم دست نمیکشم! 

همیشهههه هم دروغای ریز و درشت می‌گفت بم ینی انگار دروغ روتین زندگیش بود.

تو دعوا درد دل هامو میزد توی سرم و سرزنشم میکرد 

 
یهو بعد ۶،۷ ماه کم کم سرد شد. کمتر پیام و زنگ میزد وقتی اعتراض هم میکردم می‌گفت من که نمیتونم همش به ...

بالاخره ازش جدا شدم و خیلی اومد پیام داد گفت عوض میشم منم برگشتم ولی می‌دیدم عوض نشده باز کات میکردم 

تا اینکه یه ماه پیش دیگه ازش جدا شدم و برنگشتم همه خط هاشو بلاک کردم

بخاطر اذیت هایی که شدم، میگرن و افسردگی گرفتم 

 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792