تازه خیلیا از پشت سر بهت ضربه میزنن اونا بیخیال
اینی ک هر روز صبح پا میشی باید هرجور حرفی بشنوی اوایل قلبم درد میگرف ولی بعدش عادت کردم
کار خاصی هم نکردم بهش فقط کسایی که بدشون میاد ازم پرش کردن و یکم کارشون رو بلدن
بخدا همش حرف میزنه و حرفایی ک هرچقدر سکوت میکنی بدتر میکنه و فک میکنه حقه چون سکوت کردی
دوستم هر روز صبح زنگ گیزنه باهام حرف میزنه میشنوه ک هنش غر میزنه در جریانه تقریبا اون بدبخت دلش برام میسوزه میگه تو رو خدا به روی اسن ادم نگاه نکن
مامان بزرگمه
این ادما مریض و روانی و عقده این و فقط باید برینی بهشون و سلیطه بازی دربیاری سکوت و مظلومیت روشون جواب نمیده
اینا عادت دارن باهاشون مثل سگ رفتار بشه نمیشه با انسانیت باهاشون رفتار کرد
مادربزرگته!!!
من فکر کردم شوهرته
والا چی بگم
من مادربزرگام فرشته بودن نمیتونم درک کنم چرا باید ب تو این ظلمو بکنه چه عقده ای مگه از تو داره
چرا کنار اون زندگی میکنی
من حالا برعکس فک میکنم
من خودم به بقیه جواب پس میدم ولی حوصله دعوای طولانی و حق گرفتن رو ندارم
با اینم میگم اگ بخوام جواب بدم بدتر حرفاش تایید میشه و حوصله ندارم بخوام بهش بی احترامی کنم همینطوری حرف پشتم زیاده
چه شرایط سختی داری
بزرگتره دیگه نمیشه هم اونجوری ک من میگم جوابشو بدی من فکر کردم شوهرته
انگار تورو بی پناه گیراورده از همه جا سرتو خالی میکنه
