یکی از دوستام خیلی برای خانوادش زحمت میکشه چند سال هم هست که واقعا خودش رو کنار گذاشته و تمام وقت فقط به خانواده کمک میکنه خواهر کوچیکش بیمار شد 3 سال فقط این یک نفر بالای سرش بود و متاسفانه فوت کرد بعد هم پدرشون بیمار شد و فوت کرد حالا خواهر بزرگش که ازدواج کرده بچه داره به این گفته تو از مرگ خواهر و پدرمون خوشحالی و ترشیده هستی اینم بگم که الان صبح تا شب داره کارهای خونه رو انجام میده و با برادر و مادرش زندگی میکنه طفلک به من زنگ زد درد دل کرد گفت بنظرت چیکار کنم گفتم خدا بزرگه واقعا نمیدونم چی بگم شما نظرتون چیه
دلم غمگین است اما چیزی درونم فریاد میزند فردا روز بهتری خواهد بود ناامید نباش
برادرش بزرگه متولد 63 هست ولی اون زرنگه بفکر خودشه فقط داره دکتری میخونه ولی این بنده خدا صبح تا شب ...
بله همون برادر زندگی رو برده کی گفته تا وقتی برادرش هست این باید بره کار کنه؟ نمیتونی مجبورش کنی بره پیش مشاور؟
در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت
بله همون برادر زندگی رو برده کی گفته تا وقتی برادرش هست این باید بره کار کنه؟ نمیتونی مجبورش کنی بره ...
نمیره میگه با پولش برای خانوادم یه چیزی میخرم خوشحالشون میکنم حتی ساعتها پیاده میره که پول تاکسی نده بعد با پول تاکسی برای بچه خواهرش بستنی میخره اونم با اینکه 14 سالشه ولی به این بی احترامی میکنه از بس دیده مادرش به خالش بی ادبی کرده اینم یاد گرفته
دلم غمگین است اما چیزی درونم فریاد میزند فردا روز بهتری خواهد بود ناامید نباش
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت